جلوگیری ازادامه فعالیت انجمن ایران شناسی کهن دژ
در آستانه تشکیل وزارت ورزش و جوانان و بر خلاف انتظار متعارف زمانی , از ادامه فعالیت انجمن ایران شناسی کهن دژ پس از سالها تلاش در جهت دفاع از میراث فرهنگی و محیط زیست کشور و درآستانه سیزدهمین سالگرد فعالیت خود رسما جلوگیری به عمل آمده و دبیرکل این مجموعه از فعالیت در حوزه تشکلهای غیر دولتی منع گردید
از آنجا که در تاریخ نهم مرداد 1390 طی نامه ای که در اختیار دبیر کل انجمن ایران شناسی کهن دژ قرار گرفت این مجموعه از ارائه فعالیتهای خود منع گردیده است لذا هیات راهبری انجمن در آخرین جلسه خود به اتفاق آرا و به نمایندگی از اعضا محترم انجمن ایران شناسی کهن دژ با توجه به شرایط موجود و اظهارات شفاهی مقام مسئول در زمینه عدم امکان تمدید اعتبار این نهاد مدنی و جلوگیری از فعالیت مدنی و داوطلبانه اعضای این مجموعه در قالب انجمن , ضمن سپاس از دوستان و همراهانی که در این سالها به هر نحو یاری گر انجمن بوده اند و مخاطبین محترمی که همواره با پیامها و نظرات خود دلگرمی روزافزون ما را باعث گردیده اند اعلام می دارد که از این پس انجمن ایران شناسی کهن دژ به عنوان شناخته شده ترین و فعال ترین نهاد مدنی غیردولتی در حوزه میراث فرهنگی درغرب و شمال غرب کشور فعالیت ها , کارگاه های آموزشی و نشستهای خود را از این پس به حالت تعلیق درمی آورد
اما از آنجا که تمامی اعضا انجمن با قلبی مملو ازعشق به میهن , قدم به عرصه شناخت , معرفی و دفاع از میراث فرهنگی و محیط زیست این سرزمین نهاده اند و انجام این مهم را وظیفه و رسالت خود می دانند , لذا از کلیه اعضا خود می خواهیم که در هر موقعیت زمانی و مکانی و امکانی که دراختیار دارند در جهت انجام این رسالت همواره بکوشند و لحظه ای از تلاش به منظور پاسبانی از این میراث جاودان که امانتی برای فرزندان و آیندگان این سرزمین است از پای ننشیند
در خاتمه اعلام می داریم , کارنامه درخشان انجمن ایران شناسی کهن دژ با بیش از یک دهه تلاش در جهت دفاع از میراث فرهنگی و محیط زیست کشور و برگزاری ده ها نشست , سمینار , کارگاه آموزشی , بررسی میدانی , سفر ایران شناسی , نمایشگاه و... , صدور ده ها بیانیه , گزارش و پیام , نگارش مقالات و یادداشتهای گوناگون توسط اعضای خود و ارائه پیشنهادات مختلف به منظور بهبود شرایط این حوزه با وجود تمامی کاستیها و ناتوانی هایش همواره برای اعضا خود سندی قابل دفاع و افتخار می باشد
هیات راهبری انجمن ایران شناسی کهن دژ
نهم مرداد 1390 خورشیدی
همدان
نشانی هایی که میتوانید کتاب های اهدایی خود را جهت اهدا به کتابخانه ی قله ی یخچال ارسال فرمایید:
همدان خیابان بوعلی ،پاساژ شهر شب،طبقه ی دوم ،کتاب فانوس
کدپستی: 6516684314
شماره ی تماس:09188190955 زندی
همدان ،آرامگاه بوعلی، بولوار خواجه رشید، روبه روی سرپرستی بانک تجارت، فروشگاه ورزشی عباس دانشگر
کدپستی:6516694578
شماره ی تماس: 08112511948
فراخوان برای تاسیس کتابخانه ی قله ی یخچال همدان
همزمان با برگزاری برنامهی "صعود قلم" با مسئول پناهگاه قله ی یخچال همدان به این نتیجه رسیدیم که کتابخانهای در محل این پناهگاه زیبا دایر کنیم تا کوهنوردان و مهمانان هنگام استراحت در آنجا از مطالعه نیز بهره مند شوند و بهتر دیدم کتابها با موضوعات کوهنوردی،جغرافیا و زیست بوم، میراث فرهنگی و تاریخ همدان باشد. مقدمات کار با اهدای تعدادی کتاب و تهیهی مهر به نام کتابخانهی کوهستان «قله یخچال »انجام شد. در هفتههای آتی نیز سعی خواهم کرد کتابهای بیشتری با موضوعات یاد شده تهیه و تقدیم کتابخانه نمایم.
به دوستان کوهنورد ودوستداران طبیعت نیز پیشنهاد میکنم در این تلاش فرهنگی سهیم باشند. لذا لازم به یادآوری است کتابهای اهدایی با نام اهدا کننده به ثبت خواهد رسید. با توجه به اینکه هدف از این حرکت تشکیل کتابخانهای تخصصی است خواهشمند هدایای دوستان جز در موضوعات یاد شده و به ویژه کوهستان و محیط زیست نباشد. امید است این حرکت آغازی باشد برای ایجاد کتابخانه ی در دیگر پناهگاه ها.
دوستانی که به صورت غیر حضوری و یا از دیگر شهرها ما را در این زمینه یاری می کنند کتاب های اهدایی خود را به نشانیهای ذکر شده در تارنگار " الوند نوشت" ارسال فرمایند. ضمنا دوستان می توانند پیشنهاد های خود را به نشانی اینترنتی
و یا در تارنگارهای الوند نوشت: http://www.zandi90.blogsky.com/
و فانوس ایران:http://www.fanouseiran.blogfa.com/
با ما در میان بگذارند.
با سپاس حسین زندی
اطلاق پایتختی فرهنگی به شهرها جنبه تبلیغاتی دارد
نظری به شهر لالجین«پایتخت سفال ایران»
حسین زندی
مدتی است برخی شهرهای کشور را تنها به سبب دارا بودن پیشینه تاریخی در شمار پایتختهای فرهنگی می آورند بدون درنظر گرفتن فاکتورها ومولفههای دیگر که بایسته چنین شهرهایست. ودرصورت برخورداری شهر از ظرفیتهای لازم برای این نامگذاری به حال خود رها می شود وبه نظر می رسد مهمترین دلمشغولی مسولین این است که فکر میکنند همه مسایل با یک اسم حل خواهد شد.
پایتخت ها، بویژه پایتختهای فرهنگی با نشانهها واجزاء مرتبط وهمسو مانند دانشگاه، تئاتر،سینما، تالار شهر،پارک،فرهنگسرا،موزه،ورزشگاه و....شناخته می شوند اما در شهرهای مورد اشاره چنین مظاهری یا غایبند ویا کمتر دیده میشوند.ایجاد این مراکز شهروندان را آماده پذیرش تغییرات وبرنامه های جدید پیش رو خواهد کرد.
وقتی عنوان پایتخت فرهنگی به یک شهر اطلاق می شود باید به نقش ،کارکرد ومفهوم پایتخت توجه شود
لوییزممفورد معتقد است: «اساسی ترین نقش شهر[فرهنگی]جدا از درام روزانه عبارت است از وسعت
بخشیدن به میراث فرهنگی و انتقال آن» به همین دلیل پیش تر باید زیر ساخت های اجتماعی و فرهنگی آن شهر تغییر کند و ظرفیت های فرهنگی آن تقویت شود تا با نام مورد نظر همخوانی داشته باشد و زمینه پذیرش چنین نام گذاری را دارا باشد و مهمتر از همه اینکه پس از نامگذاری حمایت ها و پشتیبانیهای بیشتری صورت پذیرد این در حالیست که نامگذاریها تا ثیر ملموسی در زندگی و کار شهروندان نداشته و بیشتر در حد مکاتبات اداری باقی میماند ، به طور مثال در سالهای اخیر عنوان پایتخت تاریخ و تمدن را ضمیمهی نام همدان کرده اند اما حتی یک پژوهشکده تاریخ در این شهر تاسیس نشده و هیچ منبع علمی و دانشگاهی دراین زمینه تولید نشده است تا بدان استناد کرد نه تنها در معماری و طراحی شهری تغییری حاصل نشده بلکه درنامگذاری میدانها خیابانها هم تغییری نمی بینیم و این عنوان بلند بالا در چند بنر و تابلو تبلیغاتی در ورودیهای شهر خلاصه شده است .لالجین نیز چنین وضعیتی دارد. زمانی که این عنوان به نام لالجین افزوده شد انتظار میرفت امکانات و ابزار لازم نیز در نظر گرفته شود ، برنامه ریزی شهری تغییر کند و حتی نخبگان ایرانی خارج کشور در زمینه سفال جذب شوند، انجمن های صنفی و هنری و نهاد های مدنی مرتبط مختلفی پدید آید تا شهروندان در تصمیم سازیها وتصمیم گیریها نقش داشته باشند چراکه هر گاه مساله مشارکت های مردمی در میان بوده و مردم با منافع دراز مدت خود آشنا شدهاند رشد و پیشرفت سرعت بیشتری داشته است .مسایلی مانند آموزش ، برگزاری جشنوارههای سفال و سرامیک ، همکاری در ایجاد مراکز تحقیقاتی و پژوهشی در کنار نهادهای دولتی و مسایل متعدد دیگر میتوانست لالجین را از وضعیت نگران کنندهی فعلی نجات دهد. تا کنون نه دوسالانهی سفال در ایران برگزار شده است وبه زودی دوسالانه بعدی در یک از شهرهای کشور بر گزار می شود پرسش این است جایگاه لالجین به عنوان پایتخت سفال ایران در این دوسالانهها کجاست ؟ به طور کلی در سالهای اخیر کدام فستیوال ، جشنواره و بینال در این پایتخت برگزار شده است.؟ و هنر مندان و سفالگران لالجینی چه جایگاه و مقامی به دست آورده اند؟ و چه اتفاقی افتاده که فروشندگان لالجینی ترجیح میدهند سفال چینی بفروشند؟
اگر از ظرفیتهای لالجین به درستی و با کارشناسی و مدیریت صحیح استفاده شود جایگاه واقعیاش را به عنوان پایتخت سفال و سرامیک ایران باز می یابد دانشگاه سفال لالجین از جمله مراکز آموزشی در کشور است که از دهه پنجاه با ابزار تولید پیشرفته متاسفانه کمتر مورد توجه واقع شده تا جایی که در سالهای اخیر پذیرش دانشجو در رشته سفال سرامیک کمتر از برخی رشتههای غیر مرتبط مانند معماری و... بوده است می تواند با توجه به امکا نات و موقعیت ممتاز و ابزار و وسایلی که در اختیار دارد نقش پررنگتری در آموزش داشته باشد به طور کلی ایجاد مراکز اموزشی و پژوهشی و همچنین توانمندیهای شهروندان را نباید نادیده گرفت. همانطور که اشاره شد یکی از کمبودها و ضعفهای این شهرها نبود مراکز پژوهشی و تحقیقاتی است پایتخت های فرهنگی در ایران عمدتا فاقد چنین مراکزی هستند در لالجین هم با تاسیس مرکز سفال شناسی و لالجین شناسی می توان به تولید آثاری در زمینه های شیوهی س سفالگری ،نوع رنگ و لعاب, روشهای بسته بندی، تاریخ و فرهنگ مردمان این شهر به عنوان بزرگترین مرکز سفال کشور در دسترس علاقمندان قرار داد.
این شهر به لحاظ زمینه مثبت و ظرفیت هایی که دارد در صورت برطرف کردن نقاط ضعف موجود مانند مشکلات بسته بندی ، تبلیغات،آموزش ، پژوهش ، مدیریت پسماندها، تقاضای جهانی، نوآوری، جذب سرمایه و...با بازنگری در نحوه مدیریت شهری و حمایتهای صحیح دولتی و مشارکت مردمی می تواند به یکی از مناطق گردشگری و تجاری کشور تبدیل شود.
این نوشتار به تاریخ سه شنبه چهارم مرداد ماه 1390 در شماره ی 1566 روزنامه ی روزگار منتشر گردیده است