طبیعت آبله‌رو و کوهستان‌های زخمی ایران

 

دفن زباله در مناطق تپه‌ای و کوهستانی، عبور جاده و زه‌کشی برای کشاورزی، چرای دام، برداشت معدن و سنگ معدن در حد غیر مجاز، تخریب پوشش گیاهی، تغییر مسیر رودخانه‌های دائم یا فصلی کوهستانی و کوهپایه‌ای و ساخت و ساز هتل و تفرجگاه، تقریباً هیچ بخشی از طبیعت ایران را بی‌نصیب نگذاشته است.
 

ساخت و ساز یا تخریب

در مناطق ییلاقی و کوهپایه‌‌ای حاشیه شهرهایی مانند مشهد، کرج، رشت، رامسر، بیرجند، گرگان، علی آباد کتول و لیست بلند بالایی از خانه‌هایی سازمانی ساخته شده که تمامی آجرهای آن در واقع گامی برای تخریب حفاظ امن طبیعت است. به گواهی رسانه‌های رسمی اغلب این خانه‌ها متعلق به نهادها و ارگان‌های نظامی و یا دولتی است.

هنوز زمان زیادی از سیل استان البرز و سیلی که در تهران، سواد کوه، بهشهر و شهرهای دیگر را در هم شکست نمی‌گذرد. یکی از مهمترین دلایل تخریب و صدمه‌رسانی این سیل‌ها، ناتوانی در مهار و کنترل آن و همچنین ناتوانی زمین بود. این ناتوانی‌ تا حد زیادی از ساخت و ساز پل‌های غیر استاندار در حاشیه مسیر مرسوم و سالیانه و یا فصلی آبراه‌ها و رودهای کوهپایه‌ای ناشی می‌شد.

به عنوان نمونه جاده‌سازی در منطقه جنگلی-کوهستانی ابر در نزدیکی شاهرود، تخریب خاک و زه‌کشی برای ساخت هتل‌ و آپارتمان‌ در منطقه آب و برق مشهد یا دامنه بینالود در نیشابور، ساخت و ساز هتل و تفرجگاه‌های شخصی در منطقه گردنه حیران و دربند و درکه، تنها نمونه‌های کوچکی از این دست هستند.

در حاشیه این تخریب‌ها که با هدف ساخت و ساز صورت می‌گیرد، نه تنها بافت زمین و حریم منابع طبیعی که در اینجا کوهپایه‌ها نیز آسیب می‌بینند. همچنین باید به آثار ناشی از سکونت در محلی که بستری بکر از طبیعت بوده، تولید زباله، تخریب و برداشت بی‌برنامه و انحصاری از آب‌های زیرزمینی، نیاز به برق‌کشی و حفر چاه و لوله کشی و … نیز توجه داشت. مواردی که نشانه‌ می‌دهد با سیستم مدیریت زود بازده و ناآشنا به کارکرد زیست محیط پایدار، نمی‌توان انتظار توسعه‌ای سبز داشت.

پوشش گیاهی، از رنگ سبز به خاک سوخته

یکی از الزامات ساخت و سازهای مسکونی و صنعتی و همچنین حفر معدن، ضرورت مسطح و عریان کردن زمین است. تنها کافی است به پروژه‌های قطع درختان در نواحی ییلاقی نگاهی بیاندازیم. تنها شهرداری مشهد در سال گذشته از محل دریافت جریمه و یا صدور مجوز برای تغییر کاربری بخشی از زمین‌های ییلاقی آن از جمله در مناطق جاغرق و شاندیز و اخلمد چیزی حدود ۲۴ درصد افزایش درٱمد داشته است. پرسش آن است که چطور زمانی که اتحادیه هتلداران مشهد اعلام می‌کند که در فصل‌های پر مسافر تعداد زیادی از هتل‌های مشهد و حومه خالی‌اند، هنوز هم برای ساخت و ساز چنین مجموعه‌هایی درخت قطع می‌شود و کوه صاف می‌شود؟

ارتفاعات هاشمیه که پوشش مهم بخشی از آبهای زیرزمینی مشهد و حومه آن است، چنان میان تعاونی‌ها تقسیم شده است که دیگر حتی قطعه‌ای از آن نیز به عنوان یادگار منابع طبیعی بر جای نمانده است.

در چند سال اخیر هوای مشهد روزهای آلوده بسیاری داشته و روشن است که تخریب پوشش گیاهی حواشی حوزه این شهر بزرگ و پر جمعیت تا چه حد می‎توانست در این موضوع تأثیرگذار باشد. باغ‌هایی در حاشیه شهر خشکانده شده‌اند که زمانی پُر از گیلاس و آلبالو و گردوی معروف خراسان بودند.

وضعیت استان گیلان و مازندران از این هم اسفبارتر است. بخش‌های بکر و دست نخورده‌ای از علی آباد کتول و یا کوهپایه‌های جنگلی میان استان خراسان شمالی و گرگان چنان لخت شده‌اند که با عکس‌های حتی پنج سال گذشته نیز قابل مقایسه نیستند. سازمان حفاظت از محیط زیست حتی قادر به حفاظت از مناطقی که به طور رسمی و قانونی جزیی از مناطق حفاظت شده ملی هستند، هم نیست.

روستای سولقان که در منطقه حفاظت شده البرز شمالی قرار دارد، و آبشار معروف سمنگان در آن جاری است، نمونه‌ای از این موارد است. این روستا به بهانه جاده‌کشی برای بنای امامزاده‌ای در کوه و هتل‌سازی برای توریست‌ها تبدیل به تن عریانی شده که با میله‌های فلزی که شکم و سینه‌اش را دریده‌اند.

اینها بخش‌هایی از طبیعت کوهستانی ماست که هرگز باز نمی‌گردد. نام‌هایی چون رستم آباد و روستای زیارت و کاخ خورشید در کلات نادر و مه در جنگل ابر و زیبایی پاییز کلاردشت، هم تا زمان کوتاه دیگری به پوستر روی دیوار همان قهوه خانه‌های سنتی و محلی خواهند شد. تازه اگر برایشان در برابر فشار و تخریب دلالان کوه و زمین توانی باقی بماند.

کوهی از زباله بر دوش کوهپایه‌های ایران

اندیمشک، دشت بویری در دامنه زاگرس، کوه‌های اطراف سنندج و ییلاق‌هایی از بهبهان و نام‌های دیگری در گلستان و مازندران و البرز و حاشیه تهران می‌توان نوشت که امروزه تبدیل به محل دفن زباله‌های تفکیک نشده گاه خطرناک شده‌اند. مأمن‌هایی برای زندگی موش و سوسک و مگس، آن‌ هم نه از نوع کوهستانی‌اش که در یک تور طبیعت گردی کوهستان از آنها عکس می‌گیرند، بلکه از نوع مولد و ناقل بیماری که تابستان‌ها ساکنان آن مناطق را جان به لب می‌کنند و شیرابه‌شان زمستان‌ها با باران و برفی اگر بود، راه می‌کشند به آب‌های زیر زمینی.

این رهاسازی زباله در طبیعت چنان بر گرده‌های کوهپایه‌های حاشیه شهرهای صنعتی یا پر جمعیت فشار می‌آورد که چشم‌انداز آینده این مناطق را سیاه و تاریک می‌کند.

مقایسه کوچکی میان آلپ‌نشینان و البرز نشینان

کافی است ببینیم چطور برخی از کشورهای دنیا به جای قطع درخت و تبدیل آن به زغال کباب و قلیان به نهال‌ها جان می‌دهند. چطور ساکنان طبیعت کوهستانی از درخت و رودخانه و خاک حفاظت می‌کنند. چطور در آشتی با طبیعت از رونق فروش محصولات طبیعی عسل و بلوط و میوه‌های جنگلی و کشت قارچ و تورهای طبیعت گردی و پرنده‌نگاری و ماهی‌گیری‌های با مجوز و حفظ و حریم رودها و دریاچه، زندگی سالمی را برای خود و نسل‌های آیندشان رقم می‎زنند.

چطور تولید پنیر و لبنیات و نان و غذای محلی بر مبنای الگوهای منطبق بر حفظ اقلیم، زندگی ساکنانش را زیبایی و جان می‌بخشد واعتباری ملی و بین‌المللی را برای مناطق حفاظت‌شده به ارمغان می‌آورد.

چقدر از تورها و اردوهای مدارس ما به رفتن به فلان و بهمان امامزاده می‌گذرد و چقدر برای شناخت شگفتی و زیبایی طبیعت. نسل آینده ایران چقدر خود را حامی و صاحب آنچه از استواری البرز و زرد کوه و سبلان و زاگرس و مسجد سلیمان و باقران باقی مانده می‌داند؟ از که خواهد آموخت و با کدام مدیریت و سرمایه‌گذاری آن را خواهد شناخت؟

 از : کلاغ ها ...

برف چال های زندگی ...

اگر باران به کوهستان نبارد ... به سالی دجله گردد خشک رودی

                                                                            سعدی

مناطق کوهستانی ایران زمین قلب تپنده طبیعت این سرزمین به شمار می روند . مخازن بزرگی که با جذب رطوبت هوا و تشکیل ابر ها  به ریزش برف و باران کمک کرده و از سوی دیگر با نگهداری و انبار باران در سفره های زیرزمینی و برف و یخ  به شکل یخچال و برف چال ، ذخایر ارزشمند آب را برای فصول خشک سال نگهداری میکنند . متاسفانه به دلیل شرایط خاص منطقه جغرافیایی ایران جز چند یخچال دائمی که آن ها هم به علت گرمایش زمین هر سال مقدار قابل توجهی از حجم خود را از دست می دهند در ایران وجود ندارد . بنابراین قسمت اعظم بارش برف در مناطق کوهستانی به شکل برف چال انباشته میشوند و ذره ذره به خورد خاک می روند اما متاسفانه این برف چال ها هر چقدر بزرگ و مرتفع باشند باز هم نهایتا تا اواسط تابستان دوام می آورند .

 برف چال های بزرگ  به خاطر عواملی چون : ارتفاع ، شکل ، شیب و جهت خاص آن منطقه از کوهستان نسبت به سایر مناطق کوهستان توان نگهداری مقادیر بیشتری از برف را دارند . این عوامل با تاثیر روی جهت و سرعت باد ، میزان بارش و همچنین مقدار و جهت تابش آفتاب در طول روز و دمای محیط دست به دست هم داده و منطقه ای را فراهم می کند که توان نگهداری از برف را به مدت بیشتری خواهد داشت . برف چال ها میتوانند بسیار بزرگ باشند مانند برف چال های چال میشان ، چال کبود و ... و می توانند دارای ابعاد چند در چند متری داشته باشند که در شکاف سنگی پنهان شده و نام و نشانی ندارد ، اما فارق از شکل و اندازه به شدت در حفظ حیات در کوهستان های ایران با اهمیت هستند . 

اهمیت برف چال ها در کوهستان های ایران چند جنبه دارد . جنبه اول که نگهداری حجم زیاد برف و در نتیجه تامین آب سفره های زیر زمینی و چشمه سار هاست . دوم تلطیف هوا و تامین آب پوشش گیاهی پایین دست از برفابه های جاری و سوم رفع تشنگی حیات وحش کوهستان در فصول گرم تر که در صورت نبودن آب مجبورند به چشمه ها و رودخانه های پایین دست نزدیک شده و بیشتر در معرض شکار و نابودی قرار گیرند . بنابراین برف چال های بزرگی که تا فصل تابستان دوام می آورند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و با توجه به این که این برف چال ها تقریبا در تمامی کوهستان های ایران وجود دارند نقش مهمی را در احیای حیات بازی می کنند . 

نگارنده چندین سال است که به بررسی چند برف چال مشخص در منطقه کوهستانی الوند و مقایسه میزان برف گیری و دوام آن ها در فصل تابستان نموده است . برف چال های اصلی یعنی آن هایی که آخرین لکه های برف کوه ها در تابستان را تشکیل می دهند هدف بررسی قرار گرفته و نتیجه این بررسی نشان می دهد که میزان برف گیری در برف چال های مرتفع الوند کوه و پایش آن ها در فصل تابستان خیلی ربطی به میزان بارش در فصل زمستان ندارد و شکل برف چال و شدت باد و عوامل دیگری که در بالا ذکر شد ، باعث می شود که همواره میزان ثابتی از برف در این برف چال ها باقی بماند . بنابر این چه در سال های پر بارش و چه کم بارش همواره مقدار مشخصی از برف در برف چال ها ی اصلی جمع شده و در  تابستان های مختلف نهایتا در یک بازه زمانی یک هفته ای از یک تاریخ مشخص به اتمام می رسند . به عنوان مثال این بازه زمانی برای برف چال بزرگ قله دائم برف در الوندکوه بین بیست و هشتم تیر ماه تا سوم مرداد است .

همچنین با بررسی برف چاله ها و مقایسه عکس ها در سال های مختلف به نکته دیگری بر می خوریم و آن این که عوامل سازنده و نگهدارنده برف چال ها به سطح رویی برف چال ها تاثیر میگذارند . این عوامل  باعث می شوند که سطح روی برف چال ها همواره به یک شکل و ارتفاع ثابت باقی بماند . حتی پس از بارش های سنگین تنها چند روز طول می کشد که عوامل فرسایشی مثل باد سطح برف چال را به همان حالت قبلی در آورد و این سطح بستر برف چال است با توجه به شکلی که دارد می تواند تعیین کننده عمق برف تا آن سطح مشخص رویی باشد . 

این جا به یک نتیجه گیری کلی می رسیم . دوام برف چال ها در فصل تابستان تعیین کننده حفظ حیات در کوهستان های خشک ایران است و برف چال ها با توجه به شکل و اندازه مشخص معمولا تا تاریخ مشخصی از سال دوام می آورند و پس از آن حیوانات مجبورند برای رفع تشنگی خطر کنند . بنابر این با تغییر شکل برف چال ها و در نتیجه افزایش حجم آن ها می توان میزان آبگیری آن ها را در فصل زمستان و در نتیجه دوام آن ها را در فصل تابستان بیشتر کرد . با توجه به بررسی هاییی که در بالا عنوان شد این تغییر شکل تنها با تغییر شکل بستر برف چال ها میسر است . این جا مساله تخریب  و فرسایش هم پیش می آید اما باید به چند نکته توجه کرد : اول این که سطح عمومی برف چال های بزرگ کاملا سنگلاخی است و مساله شستن شدن خاک پیش نمی آید . دوم این که چون این برف چاله ها تا فصل تابستان پوشیده از برف اند بنابراین هنگام زاد و ولد گیاهان و جانوران منطقه سطح آن ها کاربردی نبوده و پس از آب شدن برف ها هم عملا پوشش گیاهی در آن جا وجود نخواهد داشت یا بسیار اندک خواهد بود . سوم این که مساله حفظ محیط زیست در ایران به حدی بحرانی شده که امید به احیای آن با کمک دست طبیعت و روند طبیعی محال به نظر می رسد و چنانچه از روش های غیر معمول و دست کاری روند طبیعت استفاده نشود به زودی شاهد از دست رفتن آن چه باقی مانده نیز خواهیم بود و آن گاه حسرت ثمر بخش نخواهد بود . 

نگارنده معتقد است با شناسایی درست برف چال های اصلی  در مناطق مرتفع کوهستانی ایران و عمیق تر کردن سطح بستر آن ها به نوعی که کمترین تخریب و فرسایش را متحمل شوند می توان به افزایش حجم برف در برف چال ها کمک کرد که این افزایش حجم می تواند در دراز مدت با تاثیر روی سفره های آبی و چشمه ساران سبب افزایش پوشش گیاهی شده و دوام بیشتر برف چال ها و برفاب حاصل از آن آبشخور حیات وحش منطقه را تا مدت زمان بیشتری در فصل تابستان مهیا می کند . بدیهی ست که با بررسی های علمی و آزمایش ها میدانی روی یکی دو برف چال مشخص می توان به نتیجه گیری دقیق در این زمینه دست یافت .

فواد رضاپور ... تابستان 94 

 



درد های دماوند

 

امین معین. دبیر کارگروه حفظ محیط کوهستان فدراسیون کوه‌نوردی

کوه دماوند بلندترین کوه ایران و خاورمیانه و بلند‌ترین قله آتشفشانی آسـیاست. این کوه در قسمت مرکزی رشته‌کوه البرز در جنوب دریای خزر و در بخش لاریجان شهرستان آمل قرار دارد. کوه دماوند که از نظر تقسیمات کشوری در استان مازندران قرار دارد، در سی‌ام تیرماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.
همچنین دماوند از سال ۱۳۸۱ در مصوبه ٢٢١ شورای عالی محیط زیست به‌عنوان (اثر طبیعی ملّی) در شمار مناطق چهارگانه ارزشمند از نظر حفاظت محیط زیست قرار گرفته‌ است. این کوه با ارتفاع پنج‌هزارو ۶٧١ متر (برخی منابع پنج هزارو ۶١٠متر) با دارابودن یخچال‌های طبیعی و مسیر‌های متنوع صعود، همواره به منظور فعالیت‌هایی چون کوه‌نوردی و اسکی موردتوجه کوه‌نوردان داخلی و خارجی بوده است. تعداد قابل‌توجه کوه‌نوردانی که هرساله وارد منطقه دماوند می‌شوند، لزوم مدیریت همه‌جانبه این منطقه را نمایان می‌کند.
درحالی‌که خبرها حاکی از تلاش‌های سازمان‌های متولی برای ثبت جهانی دماوند است، این گران‌کوه از ضعف مدیریت در ابتدایی‌ترین اشکال آن رنج می‌برد. اگر این تلاش‌ها باعث می‌شود موضوع اصلی؛ یعنی، خود دماوند موردبی‌مهری قرار گیرد، آرزو می‌کنیم دماوند ثبت جهانی نشود. مگر اثر ملی -طبیعی‌شدن این کوه چه گلی بر سرش زده است که ثبت جهانی‌اش بزند؟
گذشته از تهدیداتی چون معدن‌کاوی در دامنه‌ها، چرای بی‌رویه و زودتر از موعد دام و شکار غیرمجاز که کوه دماوند با آنها روبه‌روست، این روزها مشکلاتی از جنس دیگر گریبان دماوند را گرفته است.
ارگان‌های غیرمتولی، بازدیدکنندگان و جوامع ساکن در کوه‌ها عامل اصلی تولید مواد زائد، پسماند و ضایعات به‌شمار می‌آیند. مناطق کوهستانی از نظر ظرفیت جذب مواد زائد با یکدیگر متفاوت هستند اما به‌طور کلی ظرفیت همه آنها کمتر از سایر اکوسیستم‌ها است. هرساله با شروع فصل اسکی و کوه‌نوردی یعنی اواخر ماه مارس و اوایل آوریل میلادی (فروردین شمسی) تا انتهای فصل یعنی حدود اواخر ماه سپتامبر میلادی (اوایل مهرماه شمسی) شاهد ورود هزاران کوه‌نورد، اسکی‌باز و طبیعت‌گرد به منطقه به‌ویژه جبهه‌های اصلی دماوند هستیم که حاصل آن انباشت صدها کیلو زباله در جان‌پناه‌ها و متأسفانه در بین مسیر‌های صعود و آسیب به پوشش گیاهی منطقه است. این در حالی است که در بسیاری نقاط دنیا کوه‌نوردان ملزم به دفع بهداشتی و حمل شخصی پسماند جامد و حتی فضولات انسانی هستند؛ برای نمونه در منطقه هیمالیای نپال از کوه‌نوردان مبلغی در ازای خدمات دفع پسماند دریافت می‌شود، به همین شکل در آلپ و حتی مناطقی مانند کلیمانجارو. در بسیاری از پارک‌های ملی ایالات متحده، کوه‌نوردان و طبیعت‌گردان ملزم به دفع بهداشتی فضولات انسانی هستند... 
گسترش فرهنگ حمل شخصی زباله‌های جامد توسط کوه‌نوردان و فرهنگ‌سازی در راستای حفظ محیط کوهستان که البته کاری بس دشوار و نیازمند زمان است، می‌تواند در بلندمدت بخشی از مشکلات دماوند را حل کند. در این راستا فدراسیون کوه‌نوردی و برخی دیگر از انجمن‌ها و تشکل‌های زیست‌محیطی در حال برنامه‌ریزی و گسترش فرهنگ حفظ محیط کوهستان در بین کوه‌نوردان و گردشگران هستند.
راه‌بند شهرداری رینه در مسیر جبهه جنوبی دماوند: در این بین اجرای طرح‌های فاقد برنامه‌ریزی اصولی از سوی برخی ارگان‌ها موجب تداخل و ناهماهنگی‌هایی شده است. به عنوان مثال از حدود دوسال پیش دخالت مراجع دولتی غیرمرتبط با کوه‌نوردی، محیط‌زیست طبیعی و گردشگری، مانند شهرداری و شورای شهر رینه لاریجان در اموری مانند کنترل ورود و خروج کوه‌نوردان به منطقه یا کسب عوارض از کوه‌نوردان در مبادی ورودی به بهانه دفع و کنترل پسماند، نه تنها گرهی از مشکلات دماوند باز نکرده  بلکه راه دشوار و صعب‌العبور مدیریت دماوند را بیش از پیش سنگلاخ و موجبات نارضایتی کوه‌نوردان، گردشگران و تورگردانان را فراهم کرده است. در ابتدا، راه‌بند غیرقانونی ایجادشده توسط شهرداری رینه در مسیر ورودی جبهه جنوبی دماوند و جاده خاکی منتهی به چادرگاه موسوم به گوسفندسرا با اخذ وجه نقدی از کوه‌نوردان، با پیگیری فدراسیون کوه‌نوردی و با دخالت شورای اسلامی شهر تهران برداشته شد ولی به تازگی بعد از گذشت مدت زمان نه چندان طولانی این راه‌بند دوباره احداث شده و عواملی که خود را مأموران شهرداری خطاب می‌کنند، بدون وجود چارچوب مشخصی اقدام به اخذ ورودی و عوارض از کوه‌نوردان می‌کنند.
چه باید کرد:واقعیت این است که کنترل ورود و خروج گردشگران و کوه‌نوردان به مناطق کوهستانی یکی از راه‌های کمک به گردشگری پایدار طبق ظرفیت قابل تحمل مناطق طبیعی (carrying capacity) است ولی سؤال اینجاست که آیا ارگانی مانند شهرداری، آنچنان که از اسم آن برمی‌آید مسئول رسیدگی به امور محوله در محدوده قانونی شهر است یا خارج از محدوده شهر!
فصل ششم ماده ۵۵ وظایف شهرداری‌ها دارای ٢۶ بند است که در هیچ کجای این قانون اشاره‌ای به فعالیت شهرداری‌ها در خارج از محدوده شهر نشده است. حتی طبق ماده‌ ٧ قانون‌ مدیریت‌ پسماندها مصوب‌ ٢٠/٢/١٣٨٣ مدیریت‌ اجرائی‌ تمامی پسماندها غیر از صنعتی‌ و ویژه‌ در خارج‌ از حوزه‌ و وظایف‌ شهرداری‌ها و دهیاری‌ها، برعهده‌ بخشداری‌هاست. وجود چنین تعارض‌هایی باعث شد در سال ٩٣ و با پیشنهاد سازمان میراث فرهنگی، کمیسیونی متشکل از نمایندگان بخشداری لاریجان، فدراسیون کوه‌نوردی، شهرداری رینه، برخی تشکل‌های مردم‌نهاد مرتبط و چند ارگان دیگر به پیگیری و رفع مشکلات به وجودآمده بپردازند. اما متأسفانه پس از گذشت نزدیک به یک سال و برگزاری جلسه‌های متعدد، هنوز مشکلات کوه دماوند وجود دارد و سیل نارضایتی کوه‌نوردان از نحوه اجرا و طرز برخورد عوامل اجرائی طرح راه‌بند جبهه جنوبی کوه دماوند، خود مدعای لزوم رسیدگی و توجه بیشتر به این مشکل است. دراین‌بین نباید از این نکته غافل شد که انجام طرح‌ها و برنامه‌های زیست‌محیطی، زمانی اثر مطلوب و بیشینه را روی جامعه هدف خواهد داشت که با تکیه بر پژوهش و تحقیقات اولیه و توسط عوامل آموزش‌دیده ارائه شود.
باند پروازی تفریحی و پیست‌های موتورسواری: اگرچه اخذ عوارض از کوه‌نوردان و جلوگیری از ورود خودرو به منطقه در پشت ژست‌ها و شعار‌های زیست‌محیطی - که اتفاقا این‌روزها بازار گرمی دارد- اقدامی عامه‌پسند و ظاهرا شایسته است ولی عدم صرف درآمد مربوطه از راه‌بند و عوارض اخذشده در راستای حفظ دماوند، مجری غیرموجه و نحوه اجرای غیراصولی این طرح، آن را به اقدامی برخلاف حفظ محیط منطقه مبدل کرده است. از دیگر نقاط‌ضعف این طرح عجولانه و غیرکارشناسی می‌توان به این نکته اشاره کرد که مسدودکردن تنها یک مسیر دسترسی (ضلع جنوبی) به دماوند می‌تواند عواقبی چون هجوم یکباره و غیرقابل‌کنترل کوه‌نوردان به دیگر جبهه‌ها مانند جبهه غربی و شمالی و ایجاد صدمات جبران‌ناپذیر را به دنبال داشته باشد. این‌گونه و با ادامه روند بهره‌برداری و مدیریت غیرمتولیان در کوه دماوند، اخباری مبنی‌بر ایجاد مسیرهای خارج جاده (off road) یا ایجاد باند پروازی تفریحی و پیست‌های موتورسواری در دامان این نخستین اثر طبیعی ملی کشور مانند کابوس‌هایی هستند که شاید در آینده نزدیک به وقوع بپیوندد. این‌گونه به نظر می‌آید که دخالت سازمان‌های متولی محیط‌زیست، گردشگری و کوه‌نوردی در کشور و تفویض اختیارات به ارگان‌هایی که توانایی و دانش مدیریت منطقه را دارند، می‌تواند راه تحقق مسائلی چون ثبت جهانی دماوند را هموارتر کند.

 

روزنامه شرق

 

 

تعرض به حریم کوهنوردی به قصد تصرف پناهگاه های میدان میشان !!!

 

 

شرح تصویر : سمت راست تصویر بنا بر ادعای کذائی از آنِ شرکت بالابر گنجنامه می باشد، با نگاهی به تصویر و مقایسه با وضعیت فعلی، جز آه و افسوس هیچ چاره ای نیست و هنگاهی تاسف فراوان است که این آشفته بازار کماکان ادامه خواهد یافت و مجوزهای لازم را شاید با یافتن کارشناسی سست عنصر به دست آورند( میشان 1385)

گفته شده سمت چپ رودخانه وسط میدان میشان را به شرکت بالابر گنجنامه وانهاده اند و فعلا آن شرکت هم از هیچ تخریبی در آن منطقه خود داری نکرده و از دکه های جدید و ایجاد بازارچه و تجاوز به حریم ارس و قلیان فروشی در سال های قبل و رستوران و استخر و سرقت چشمه و چمن زار و ... کوتاهی نکرده.

شرح تصویر: چمن نابوده شده و مستاجرانی به ظاهر عشایر  که تازه و صرفا به قصد تجارت و بنا به گفته خود با ماهی 4.5 میلیون تومان اجاره وارد منطقه شده اند(تصویر دیروز عصر)

حال به فرض اینکه این واگذاری نامیمون صحت داشته باشه شاهدیم که این شرکت کذائی به سمت راست رودخانه و پناهگاهها هم تعرض کرده و با کوچاندن عشایر در چند سال قبل به بهانهایجاد کثیفی و چهره زشت!!! در هفته گذشته نسبت به اجاره دادن آن منطقه به عشایر و ایجاد آلاچیق و میز و صندلی و ... با مبلغ ماهیانه 4 تا 4.5 میلیون ( بنا بر شنیده ها) اقدام کرده که این موضوع مقدمه سیطره به هر دو پناهگاه تلقی خواهد شد که آرزوی دیرینه این شرکت تسلط بر دو می باشد که با شناختی که از حضرات داریم عن قریب ممکن هست بنام واگذاری به بخش خصوصی چنین کنند و کوهنوردان هم انگشت به دهان بمانند( همانند آن بخشی از میشان که با امضاء دوستان به هلال احمر واگذار شد به شرح تصویر زیر )

منطقه واگذار شده به هلال احمر (تصویر فوق)

و حدود شرکت که در سمت راست تصویر چمنزار سبز و در سمت چپ رو به نابودی است و محلی که در سمت چپ رودخانه در تصویر  به واسطه تعرض در اختیار به ظاهر عشایرین قرار گرفته (فلش قرمز )

به هر حال این موضوع از طریق مراجع در دست پیگیری است و کار اطلاع رسانی نیز از امروز آغاز گردیده است و از دوستان و همنوردان و مربیان و مدرسان محترم کوهنوردی که دستی از دور بر آتش دارند و به مقامات استانی به خصوص مقامات بومی استان !!! که تعصب این شهر را دارند دسترسی دارند نیز خواهش می گردد منعکس کننده این همه تخریب باشند.

به زودی مطلب ارسالی  برای مطبوعات نیزدراین وب منتشرخواهد گردید، انتظار حداقلی این است که همانند تخریب هلال احمر اقدامی عاجل به عمل آید .

دوستان موقعیت تملک هر دو پناهگاه قدیمی میشان در خطر تعرض است لطفا فریاد مظلومیت الوند را به گوش تصمیم گیران برسانید.                                                               تصاویر: علی بیات

پی نوشت :

روزنامه همدان پیام- شماره 2409

بعد از انتشار پست امروز، در روزنامه همدان پیام دیدم که عکسی از میدان میشان در صفحه اول منتشر شده که همه را گل و بلبل نشان میدهد و برای گردشگری میدان میشان و حضور عشایر از زبان شخصی با نام  دکتر رحمانی مطالبی نوشته شده است که در این باب باید گفت :

دوستان روزنامه، بنده حقیر بارها و بارها از جمله همین امروز در خصوص تخریبهای میدان میشان به صورت مکتوب و مصور تصاویر زیادی برایتان فرستاده ام که انتظار می رفت با دغدغه تعصب به شهر و دیارمان یک بار هم که شده در صفحه اول منتشر شود تا عمق فاجعه درک شود که چنین نشده و اگر هم در صفحات داخلی بوده به نام خبرگزاری و یا کسی دیگر منتشر شده که جای تامل دارد.

نکته دوم دیگر از میدان میشان چیزی نمانده که بخواهیم برای گردشگری از آن استفاده نمائیم مگر دست ساخته های شرکت و مزخرفاتی که تحویل داده اند جایی برای دست ساخته و دست بافته های عشایر گذاشته که حالا سنگ کردشگری اش را به سینه بزنیم.

مگر ترابی و امثال ترابی که داعیه حکومت داری در گنجنامه را دارند و دستشان برسد کتیبه ها را بجای داریوش بنام خود تغییر میدهند عشایر را به اجبار در به در نکردند که حالا خواهان حضورشان هستند و البته با اجاره دادن مراتعی که برای چریدن باید دیگران را بچرانند و البته عشایری را خواهند آورد که مدافع شرکت باشند و از در آمدشان به آنها هم پور سانت بدهند و از طرف دیگر اگر راست می گویند همان عشایر قبل را اجازه بدهند که بیایند.

ظاهرا شرکت مزبور با همکاری برخی رسانه ها قصد دارد خود را پاک نشان دهد غافل از اینکه فهم دیگران آنچنان که می اندیشند پایین نیست و اگر فریادمان جایی نمی رسد مراتع زیاد شده اندو حیوانات !!! همچنان می چرند   .

 

از : دیار الوند 

بدون شرح ...


سود شخصی یا منافع ملی؟


تاسیسات تله‌کابین گنجنامه کوه الوند را می‌بلعد...
سود شخصی یا منافع ملی؟

در اهمیت و زیبایی منطقه گنجنامه همدان، به‌ویژه آبشار گنجنامه همین بس که توانسته است داریوش و خشایار هخامنشی را به آنجا بکشاند تا در کنارش، ماندگارترین آثارشان یعنی کتیبه‌های گنجنامه را حک کنند. قرار گرفتن گنجنامه در مسیر راه شاهی که از همدان به عیلام کهن می‌رسید و وجود ضرابخانه حکومتی در رودخانه گنجنامه نشان از اهمیت این منطقه دارد. کاوش‌های باستان‌شناسی در منطقه می‌توانست نکات بسیاری را روشن کند. کوه‌ها، قله‌ها، چشمه‌ها و دشت‌های آن جذابیتی بود که هر سال کوهنوردان و طبیعت‌دوستان بسیاری را پذیرا بود و شاهان و سیاحان بسیاری از آن سخن گفته‌اند مانند ناصرالدین شاه قاجار، فلاندن، راولینسون و هزاران گردشگری که امروزه طبیعت زیبا و کتیبه‌های باستانی گنجنامه به سوی خود می‌کشاند. این دو پدیده تاریخی و طبیعی در کنار هم به خودی خود جاذبه بی‌نظیری برای گردشگران است و نیازی به ایجاد جاذبه‌های مصنوعی نیست؛ مهم‌تر اینکه در محلی که قابلیت ثبت جهانی را دارد نباید با ساخت‌وساز و تخریب جلوی این فرصت را گرفت.
اما از سال 1378 این منطقه را با نصب پایه‌های بتنی به‌عنوان محل احداث تله‌کابین اختیار کردند. نصب پایه‌های اولیه که بدون موافقت میراث فرهنگی همدان ایجاد شده بود با مخالفت دوستداران میراث فرهنگی و فعالان محیط‌زیست مواجه شد به‌طوری که حسین لقمانیان، نماینده وقت همدان در مجلس این موضوع را پیگیری کرد. با این حال این مخالفت‌ها راه به جایی نبرد و سازندگان تنها محل استقرار پایه‌ها را چند متری دورتر از آبشار و کتیبه‌های گنجنامه در نظر گرفتند و در نهایت فاز نخست آن در دشت میشان اجرا شد و همچنان گسترش تاسیسات و تجهیزات تفریحی ادامه پیدا کرد. همان‌گونه که دوستداران میراث فرهنگی پیش‌بینی کرده بودند ادامه این روند به تخریب کوه الوند منتهی شد، به‌طوری که این روزها حلقه محاصره کتیبه‌ها و آبشار گنجنامه تنگ‌تر می‌شود و پیشروی تجهیزات تفریحی به سوی قله الوند تخریب‌های غیرقابل بازگشتی را به جای می‌گذارد.
خطرات پیش رو
در اینجا به اختصار تنها به تعدادی از خطرات پیش روی ساخت تله‌کابین و پیست اسکی در گنجنامه اشاره می‌کنیم:
- دشت میشان به علت ساخت استخر تفریحی و استفاده از چشمه‌های بالادست این دشت در حال خشک شدن است.
- ورود افرادی که آموزش کوهنوردی ندیده‌اند، منطقه را به محل انباشت زباله تبدیل کرده، به‌طوری تلاش‌های فعالان محیط‌زیست برای پاکسازی تاثیری نداشته است.
- ایجاد تاسیسات باعث تغییر وضعیت اکولوژیکی منطقه شده و پوشش گیاهی و جانوری آن را دچار آسیب جدی کرده و بسیاری از گونه‌ها در حال نابودی است.
- معماری بناهای ساخته‌شده به دلیل ناهمخوان بودن با طبیعت منطقه، منظر طبیعی آن را خدشه‌دار کرده است.
- اما مساله قابل توجه در باره تله‌کابین این است که گفته می‌شود فناوری آن مربوط به چند دهه پیش بوده و به صورت دست دوم تهیه شده است و از آنجا که مکرر دچار نقص فنی می‌شود و حتی افرادی نیز دچار سانحه شده‌اند، به نظر می‌رسد دارای استاندارد کافی و ایمنی مناسبی نیست. دیگر اینکه در مکان‌یابی دچار اشتباه شده‌اند، چراکه منطقه الوند در بادخیز‌ترین نقطه همدان واقع شده و به همین دلیل بیشتر فصول سال تله‌کابین تعطیل است. همچنین فرسایش خاک توسط بادهای منفی چهل درجه در زمستان بسیار زیاد است و مصالح و بتن استفاده شده پاسخگوی این فرسایش نیست. حتی سنگ‌ها و صخره‌های این منطقه دچار فرسایش شدید هستند و تحمل چنین باری را ندارند. آنچه مسلم است این است که آسیب دیدن این تاسیسات موجب تخریب هرچه بیشتر کتیبه‌ها، آبشار و طبیعت گنجنامه خواهد شد. تنها پیشنهادی که امروز می‌توان داد این است که گسترش اماکن و تاسیسات تفریحی را متوقف کنند و بیش از این موجب ویرانی جاذبه‌های الوند نشوند.
آیا تاسیسات تله‌کابین گسترش می‌یابد؟
افزون بر نگرانی‌های همیشگی، این روزها اخباری به گوش می‌رسد که موجب نگرانی فعالان محیط‌زیست و میراث فرهنگی را بیشتر کرده، گفته می‌شود به تازگی مسوولان تله‌کابین بخش دیگری از الوند را برای گسترش تاسیسات به جغرافیای این مجموعه افزوده‌اند.
معاون اداره منابع طبیعی و آبخیزداری همدان اما می‌گوید: واگذاری‌هایی که در حیطه منابع طبیعی انجام می‌شود باید طرح مصوب و موافقتنامه اجرایی داشته باشد، شرکت تله‌کابین هم از سازمان گردشگری کشور و هم اداره میراث فرهنگی استان این موافقتنامه را دارد. اسفندیار خزایی می‌گوید: درباره واگذاری‌ها باید بگویم ما همه مجوز‌ها را نداده‌ایم و مجوز بخش عظیمی را راه و شهرسازی داده است. در اجرای ماده 10 زمین شهری، حریم «راه» را به راه و شهر‌سازی واگذار کرده‌ایم اما در هر حال تفاوتی نمی‌کند. ما کارگروه‌های مشترکی داریم که در این راستا فعالیت می‌کنند. او ادامه می‌دهد: از لحاظ توسعه‌ای طرح‌ها و پروژه‌هایی به استان می‌آید که دارای ردیف اعتباری هستند و این ردیف اعتباری از طریق واحدهای ذی‌ربط رصد می‌شود. اگر این اعتبار و بودجه جذب نشود مشکلاتی برای استان ایجاد می‌شود، ما در چارچوب قانون مجبوریم آن قسمتی که واجد شرایط است، واگذار کنیم.
معاون منابع طبیعی همدان در ادامه می‌گوید: صرف اینکه یک جایی تله‌کابین باشد، نمی‌توان گفت تخریب ایجاد می‌شود، اما طرحی که ایجاد می‌شود باید در راستای حفاظت از زیست بوم و محیط طبیعی باشد. در مورد مجوز باید بگویم تماما قانونی است، البته پرونده تخلف هم دارد که در محاکم مطرح شده است، اخطارهایی هم داده شده که توسعه پیدا نکند، استانداری هم رصد کرده و ما نیز به‌عنوان منابع طبیعی معتقدیم از ارتفاع 2800متر به بالا جایگاه شهر و شهر‌سازی نیست.
اما پرسش اینجاست که این چارچوب‌ها و اتفاق‌های قانونی چقدر در راستای حفظ منافع عمومی جامعه و حفاظت از محیط‌زیست بوده است؟ و آیا می‌توان در تمام کوهستان‌ها تله‌کابین ایجاد کرد؟

حسین زندی ...


کوهنورد و روباه سبلان


درود برتو کوهنورد که در سرمای سبلان روباه را در می یابی..

حمایت کنید

همنوردان، کوهنوردان و دوست داران محیط زیست، تقاضا می شود جهت حمایت از مستند سازی از حیات وحش، از مستند تولد در سکوت، ساخته امید عزت پور (محیط بان سخت کوش و دلسوز کشورمان) در جشنواره زمستانه شبکه مستند در بخش مستندهای غیر حرفه ای، متن " تولد در سکوت ساخته امید عزت پور " را به شماره 3000082 پیامک کنید. متشکریم.
این مستند جهت دانلود بر روی وب سایت آپارات در اینجا

http://www.blogfa.com/photo/m/mohitban.jpg
امید عزت پور

http://www.axgig.com/images/63681964322605965237.jpg
شاداب چون گل * استوار چونان کوه
از طرف روابط عمومی گروه کوهنوردی آرش شیراز

پیام تصویری دکتر ابتکار به محیط بانان کشور:

پیام تصویری دکتر ابتکار به محیط بانان کشور:
چون چراغ لاله می سوزم در بیابان شما ای محیط بانان وطن جان من و جان شما

معاون رییس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ، در یک پیام تصویری خطاب به محبط بانان کشور ، آنان را پرچمداران سبز و خط مقدم سازمان حفاظت محیط زیست دانست و خطاب به آنها گفت: با تمام امکانات و اختیارات قانونی ام تلاش می کنم پشتیبان و مدافع شما باشم.

http://mohitban.blogfa.com/post/1028

http://www.aparat.com/v/LYJ23

من و بقیه حیوانات !

به حکم اعدام محیط بان محسن خالدی معترضیم ! 

من و بقیه حیوانات ...