الوند نوشت وبلاگی برای همدان شناسی

اجتماعی - فرهنگی - ادبی

الوند نوشت وبلاگی برای همدان شناسی

اجتماعی - فرهنگی - ادبی

« جشن اسپندگان و نکوداشت زن و زمین در تمدن ایران »

« جشن اسپندگان و نکوداشت زن و زمین در تمدن ایران »

حسین زندی

« هموند هیات راهبری انجمن ایران شناسی کهن دژ »

از آن جا که انسان موجودی اجتماعی و شادی نیاز و لازمه ی زندگی اجتماعی است , جشن و سرور به صورت نیاز همواره با انسان همراه است پیشینه ی برگزاری جشن ها گواه این است که  از دیرباز شادمانی چه جایگاهی در ایران داشته و دارد , دکتر محمدعلی دادخواه به نقل از دکترمحمدی ملایری می نویسد : « غم , مطاعی شیطانی و شادی مایده ی رحمانی است و درگستره ی عظیم تمدن بشری غم و اندوه همیشه مایه ی تحجر و توقف و شادی و نشاط  عامل پویایی و تحرک بشر بوده است و از انوشیروان است که هیچ شادمانی نیست که از امید جدا باشد »                                         

حافظ می گوید :                                                                                          

دمی با غم به سر بردن جهان یک سرنمی ارزد    /  به می , بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد  ایرانیان باستان شادی را موهبتی اهورایی و غم را اهریمنی می دانستند پژوهشگران , ایرانیان را مردمی شاد و بانشاط می دانند و می نویسند مردم در ایران باستان بیش از هفتاد روز ازسال را جشن می گرفته اند   

برگزاری جشن ها به مناسبت های گوناگونی بوده است در روستا ها مناسبات , دهقانی وجنبه ی معیشتی داشته و درمراسم هایی چون کاشت ، داشت ، برداشت ، بارش باران ( این جشن امروزبه صورت مراسم باران خواهی  و نماز باران برگزار میشود ) و جشن خرماتکانی برگزار می شد                                          

 اما جشن گرفتن در شهرها بیشترجنبه ی اجتماعی داشته و در مواردی جشن تنها در دربار مرسوم بوده است و جشن حکومتی به شمار می آیده و یا بر عکس ، مردم در مقابل حکومت جشن برگزار می کردند

از گونه های  دیگرجشن های متداول در ایران می توان به جشن های ملی ، قومی ، محلی ، آیینی و مذهبی و....اشاره کرد یکی از این مناسبت ها اسپندارمذگان یا اسفندگان است که روز نکوداشت زن درایران  باستان به شمارمی آید که در گاهمشاری قدیم پنج اسفند بوده است  درمورد این روز جز در متون زرتشتی منبعی دردست نیست تا ازچگونگی برگزاری آن آگاه شد  به همین بهانه موبدان زرتشتی آن را جشنی زرتشتی می پندارند در حالی که واقعیت های تاریخی پیشینیان را تنها با بررسی متون مقدس یک دین و با نادیده گرفتن جنبه های فرهنگی ، اجتماعی ، تاریخی و... آن نمی توان بررسی کرد.

در سروده های زرتشتی زنان آسمانی , الهه ها و ایزدبانوها ستایش می شوند و از زنان زمینی زمانی یاد می شود که  نام دختر زرتشت به میان آید و یا وظیفه شرعی به زنان محول شود زنان فرمانبردار و عابد و زنانی که فرزند بسیار دارند مدام گرامی داشته می شوند البته با نادیده گرفته شدن زنان نازا ، زنان زشت رو و ضعیف ،و....                                                                 

در خرده اوستا چنین آمده :« زنان دارنده ی فرزندان بسیار ، خاندان نیکو ، نیرومند ، خوش اندام و بلندبالا را می ستاییم »  زمانی که زرتشت دخترش پور چیستا را به عقد جاماسب در می آورد دیگر دوشیزگان را نیز پند می دهد به همین دلیل نمی توان یقین داشت زنان فرودست جامعه در این جشن حضور داشته اند                   

اسفندگان نیز مانند دیگر مناسبت ها و جشن ها در طول زمان دچار تغییرات شده است اما با توجه به نقش اجتماعی زنان در ایران باستان می توان به جایگاه این روز درمیان مردم پی برد     

از این جشن با نام های دیگری مانند :جشن آفرینش ، جشن زمین، جشن درخت کاری ، مردگیران و.... یاد می شود در یسنا آمده است : « ایدون این زمین ، زمینی که ما را در بر گرفته است و این زنان را نیز می ستاییم  و آن زنانی را که از تو بشمارند ای اهورا مزدا ، و از راستی برگزیده , برخوردارند »            

اما جنبه ی اجتماعی و مردمی این روز که امروز می توان بدان پافشاری کرد علاوه بر بزرگداشت زنان ، نکوداشت زمین است که به دلیل آلودگی محیط زیست دچاربحرا ن می باشد و درخت که از دیر باز در بین ایرانیان مقدس بوده , هرچند جنگل ها هر روز کوچک تر می شوند  

ابوریحان در آثارالباقیه نام دیگر اسفندگان را مردگیران می نویسد و می گوید زنان دراین روز مرد انتخاب می کردند این مراسم یعنی مرد گرفتن زنان هنوز در مناطقی از ایران برگزار می شود در روستاهای قوچان سیزدهم نوروز و در مناطق مرکزی وآذربایجان در عید قربان جشن گرفته می شود                  

این جشن ها به علت پافشاری نابجا به باورهای کهن که در برخی موارد کورکورانه نیز هست  گنگ و مبهم باقی مانده وخاصیت شادمانگی اش کمرنگ شده است و در بیشترموارد کاربرد امروزین ندارد پس  باید برای زدودن غبار تعصب وکمرنگ شدن حاشیه ی خرافی جشن ها کوشش نمود                                            

بااین همه نقش وجایگاه زن در ایران باستان را نه تنها نمی توان انکار کرد بلکه نمی توان با جامعه ی زن ستیز امروز برابر کرد علاوه بر مستشرقین و مورخین وآثار زرتشتیان که همگی گواه بر برابری زن ومرد و دارا بودن حقوق اولیه زنان ازجمله حق قضاوت ، حق پادشاهی و آزادی های دیگر است کتاب شاهنامه ، مهرهای سنگی ، سنگ نوشته ها ، لوح های گلی و اشیای زینتی زنان در دوره های تاریخی مختلف نشان از جایگاه ویژه ی زنان دراین سرزمین دارد

در گذشت گروهی از کوهنوردان همدان وآذربایجان در اثر ریزش بهمن

بار دیگر در طی روزهای گذشته ریزش پی در پی بهمن در کوهستان های غربی کشورباعث گردید تا جمع دیگری از کوهنوردان نام آشنای این سرزمین جامعه کوهنوردی ایران را بدرود گویند و یاران دیرینشان سوگوار و چشم انتظار بازگشت آنان  باشند
ما نیز خود را در غم از دست دادن این عزیزان شریک می دانیم و درگذشتشان را با آرزوی صبرو شکیبایی به تمامی ایرانیان به ویژه خانواده های محترم و کوهنوردان خستگی ناپذیر تسلیت می گوییم
 یادشان گرامی و طنین گام هایشان در دل کوهساران ماندگارباد.(هیات راهبری , کمیته کوه نوردی و یگان پاکسازی کوهستان انجمن ایران شناسی کهن دژ)

«سده»،«چله کوچک» یک جشن در دو روایت

«سده»،«چله                «سده»،«چله کوچک» یک جشن در دو روایت

  حسین زندی

جشن های کهن ایرانی مانند مهرگان، تیرگان ، سده و... که در گذشته به صورت عمومی برگزارمی شده اند و ریشه در باورهای مردم این سرزمین دارند، با گذشت روزگار، تغییر سلسله های حکومتی، جنگ ها ، مهاجرت ها و تغییرات مذهبی به وجود آمده ،دچار دگرگونی هایی شده اند. از آنجا که فرهنگ ستیزی و کتاب سوزی نیز محصول چنین اتفاقاتی بوده است منابع دقیق و قابل استنادی از آیین ها و جشن ها برجای نمانده است که بتوان بدان استناد کرد.تنها در کتاب ها  ومتون اندکی می توان نشانه ها و اشاره هایی از آنها یافت. اکنون می توان ردپای این جشن ها را در مراسم و آیین های محلی در گوشه گوشه ی ایران جستجو کرد. آیین ها و جشن هایی که عناصر مشترک با جشن های کهن دارند  با تفاوت هایی در زمان و شیوه برگزاری ( به دلایلی که اشاره شد) همراه است.

جشن «سده» یا « چله کوچک» یکی از این جشن هاست که زمان برگزاری آن دهم بهمن ماه  بوده است. سده را جشن کشف آتش توسط هوشنگ پیشدادی می دانند و چله کوچک جشن چهلمین روز یلدا یا چله بزرگ است.

 روایت اول « سده»  :

در اساطیر ایرانی پیدایش آتش را به هوشنگ پیشدادی نسبت داده اند. کشف آتش یکی از بزرگترین اتفاقات زندگی بشر بود که انسان با شناخت آن از ترس و وحشت از سیاهی و تاریکی وارهید و کشف های دیگری درپی شناخت این عنصر مهم و مقدس پدید آمد. به این اتفاق و جشن در آثار پیشینیان مانند : دیوان منوچهری، شاهنامه ، التفهیم، آثارالباقیه ، برهان قاطع ، تاریخ بیهقی و... اشاره هایی شده است:

« پیش از سده روزی است، او را بر سده گویند و نیز نوسده[ 5روز پیش از سده] و به حقیقت ندانستم از وی چیزی» (التفهیم، ابوریحان بیرونی )

« و سده فراز آمد. نخست شب امیر برآن لب جوی آب، که شراعی زده بودند، بنشست و ندیمان و مطربان بیامدند و آتش به هیزم زدند. و پس از آن شنیدم، که قریب ده فرسنگ فروغ آن آتش پدیده بودند. و کبوتران نفط اندود بگذاشتند[ پرواز دادند] و ددگان برف اندود و آتش زده به دویدن گرفتند و چنان سده یی بود، که دیگر آن چنان ندیدم. وآن به خرمی به پایان آمد... » ( تاریخ بیهقی، به تصحیح دکتر علی اکبر فیاض)

«... و روز دهم این برج روز آبان عید است که آنرا سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر پسر بابکان است و  در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند میان آن و آخر سال عدد صد و بیست می آید و برخی گویند سبب این است  که در این روز زادگان کیومرث ، پدر بشر، درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گزدانیدند و جمعی برآنند که این روز عید هوشنگ پیشدادی است که تاج عالم را بدست آورد  و دسته ای هم گفته اند در این روز جهنم از زمستان به دنیا بیرون می آید از این رو آتش می افروزند تا شر آن برطرف گردد و تبخیر می کنند. که تا مضرت آن را برطرف کنند تا اینکه در خانه ملوک در این شب رسم شده که آتش بیفروزند و چون شعله ور گردد وحوش را به آتش می اندازند و مرغها را در شعله آن می پرانند  و در کنار این آتش می نشینند و بلهب و لعب مشغول می شوند ( خداوند از هر کس که ا ز ایلام و ایذای حیوانات غیرموذی لذت می برد انتقام بکشد.( آثارالباقیه ، ابوریحان بیرونی، اکبر داناسرشت)

البته آثار مکتوب باقی مانده  از گذشته اغلب آمیخته با افسانه است و اطلاعات دقیقی به دست نمی دهد با این حال بنابر مواردی که اشاره شد به ویژه تاریخ بیهقی این جشن از جشن های بسیار مهم بوده که هم شاهان و حاکمان و هم مردم آن را گرامی می داشتند.

 روایت دوم « چله کوچک» :

به نظر می رسد سده روایت شهری و رسمی این جشن و چله کوچک روایت دهقانی و روستایی آن  است. چله کوچک ویژگی ها، افسانه ها و حتی گاهشماری ویژه ای دارد که خبر از قدرت و نیروی  آن می دهد و این روایت را به همراه دارد که کهنسالان و پیرزنان را از سرما و برف خانه نشین می کند و دایم با چله بزرگ «یلدا» در جدال است که چرا نتوانسته سرمای واقعی را به مردم نشان دهد. این داستان ها بیشتر جنبه کشاورزی و روستایی دارد و در این گاهشماری هر  برف و سرمایی دلیلی و مناسبتی  دارد. چار چار ( چار روز پایانی چله بزرگ و چهار روز آغازین چله کوچک ) ، اهمن و بهمن ( وهمن) ، پیرزن و آیین ها و آداب زمستانی که در امتداد ماه بهمن تا آخر اسفند ادامه دارد هر یک افسانه ای و داستانی را روایت می کنند که قابل بررسی است.

جشن ها و آیین هایی در ایران فرهنگی برگزار می شود که با این جشن عناصر مشترک بسیاری دارد و اینگونه می نماید که ریشه در سده دارد. از آن جمله اند: جشنهای آیینی ایزدیان که در اوایل بهمن ماه برگزار می شود، مراسم پیرشالیار در روستای اورامان تخت منطقه اورامانات و حتی جشن مذهبی سرکیس مقدس ( sarkis)  و درندز (darendez) که در بین ارمنیان ایران مرسوم است. بررسی این جشن ها باورها و معتقدات بهترین راه برای بازیابی و بازشناسی جشن سده است.

اما روایت سومی نیز وجود دارد؛ بر پایه ی تقویم گرمسیری کردی که درمیان بخشی از مردم جنوب کردستان متداول است و ازآنجا که سال کشاورزی در این منطقه یک ماه زودتر از دیگر نقاط ایران آغاز می شود برخی جشن سده را آغاز سال گرمسیری می دانند. اما این فرضیه محتمل به نظر نمی رسد و فاقد ریشه ی تاریخی و علمی است . برساخته ای جدید است و نمی توان به آن استناد کرد.

http://hamadanblog.mihanblog.com/ همدان نامه

جشن سده دراورامان

جشن سده دراورامان

حسین زندی

 ( هم وند هیئت راهبری انجمن ایران شناسی کهن دژ )

 

پژوهشگران و منابع مورداستفاده ی آنها دلایل متعددی برای برگزاری جشن سده و چگونگی برپا داشتن و به وجودآمدن آن عنوان کرده اند اما هیچ یک از این دلیل ها را نمی توان با قاطعیت پذیرفت.

- آن چه مسلم است این که طی هزاران سال این جشن ملی توسط همه ی ساکنان فلات ایران درخور موقعیت جغرافیایی خود و با باورهای دینی و قومی خاص آن منطقه برگزار می شود از همین روی تنها به سبب تغیر نام و دگرگونی و آمیخته شدن این جشن ها با آیین های دینی نمی توان آن راتنهابه یک قوم یا یک دین نسبت داد.

- این جشن با نام هایی چون سده ، هله هله ، چله ی کوچک ، کرده ، جشن چوپانان ، سده سوزی و....با اندکی تفاوت در جغرافیای ایران بزرگ برگزار می گردد یکی از این جشن ها مراسم عروسی پیرشالیار هورامی (پیرشهریاراورامی) است که در روستای اورامان تخت کردستان در روزچهارشنبه ای که به نیمه ی بهمن ماه نزدیک است آغازمی شود و تا سه رو زادامه دارد

- پیر در باور ایرانیان به معنای راهبر، مرادو بزرگ است و در غرب ایران  از قرن اول هجری افراد زیادی با عنوان پیرو ظیفه رهبری و جلوداری جنبش های اجتماعی و گاه مذهبی منطقه را به دوش می کشیدند این پیرها به 99پیرشاهو معروفند پیرحیات ماچینی ، پیرتیمور اورامی ، پیرتهماسب کرمانی ، پیررستم ، پیرزرین ، پیرهجیج ، پیرشالیار اول ، دوم و سوم و....از آن جمله اند گفته می شود این جشن به مناسبت ازدواج پیرشالیار با دختر حاکم بخارا شاه بهارخاتون می باشد اما شواهد نشان دهنده ی آن است که این جشن  جز موارد اندک , تفاوتی با سده ندارد.

- پیرشالیار اول از بزرگان باطنیان غرب ایران ( جامعه ی یارسان و دراویش قادری ) بوده و پیروانش او را صاحب کرامات و شفادهنده ی بیماران می دانندکتابی از او با عنوان معرفت پیر شالیار به جا مانده و پیروان پیر بر  این باورند غیر نباید آن را ببیند البته به طور یقین نمی توان گفت این کتاب اثرکدام پیرشهریار است

- برخی صاحبنظران معتقدند پیرشالیار اول زرتشتی بوده است و این جشن را جشنی زرتشتی می خوانند اما اعمالی مانند قربانی کردن گوسفند و گاو که در آیین زرتشت منع شده است و برخی باورهای دیگر همچنین تنوع مذهبی و با وجود ادیان کهن  در منطقه مانند صابیین ، ایزدی ها ، ملک طاووسی ها ، یارسان ها و دیگر دراویش که بیشتر ریشه ی باستانی دارند و دیگر این که حتا در دوره ی ساسانیان مردم منطقه دین غیر زرتشتی داشته اند چگونه پس از حمله ی اعراب زرتشتی شده اند.

- زنده یاد رشیدیاسمی"پیرشالیار را همان هوشنگ پیشدادی می داند" بدین اعتبار که روح هوشنگ پیشدادی در پیرشالیار حلول کرده است این باورکهن که روح از جسمی به جسم دیگر یا از انسانی به انسان دیگر حلول می کند هنوز در بین برخی ایرانیان به ویژه ساکنان این دیار رواج دارد.

- ازعناصرمقدس درجشن پیرشالیار آتش است که در روز جشن آتشی برمی افروزند و صدها نفر به دور آن حلقه زده و دف زنان به رقص و شادمانی می پردازند همچون جشن تیرگان و آبریزگان که آب عنصر مقدسی است در این جشن نیز آتش حایز اهمیت است جشن سده را جشن آتش می خوانند

- این جشن چون جشنی همگانی است همه ی مردم در آن شرکت می کنند و مشتاقانی از دیگر نقاط به هورامان می آیند مردم روستا از محصولات خود آش می پزند تا مهمان های پیر گرسنه نمانند همچنین ازگردوهایی که محصول همان سال است و از درختان مقدسی  چیده شده که هریک به نام یکی از99پیر کاشته شده اند به درب خانه های روستاییان می برند و با آداب مخصوص تقسیم می کنند.

- موارد دیگری وجود دارد که  همانندی این جشن ها را نشان می دهد اما این جشن هر طورکه برگزار شود ریشه در باورهای کهن این سرزمین دارد و سرمایه ای فرهنگی این کشور هستند و نباید تنها به جنبه های خرافی و یا متافیزیکی آن توجه بیشتری نشان داد بلکه می توان با ثبت جهانی این جشن ها به توانمندی های گردشگری مناطقی که این خرده فرهنگ ها پاس داشته می شود افزود و هم جایگاه از دست رفته ی شادی , شادمانی و جشن وسرور را در ایران باز یافت

در خیابان های همدان درختان ایستاده می میرند

در خیابان های همدان درختان ایستاده می میرند

کسی به فکر درختان این شهر نیست.

حسین زندی

«برگرد دیوارهای همدان - باغ های پرشکوفه دامن کشیده­اند»(کلینتن سکالرد)

هرودت می نویسد «سرزمین واقع در شمال هگمتانه کوهستانی و پوشیده از جنگل است»

ویلیام جکسن ،سیاح و ایران شناس امریکایی وقتی در سال 1903 وارد همدان می شود از بیشه زارها و باغ هایی می نویسد که به شعاع 25 کیلومتر به سمت غرب امتداد دارد . دیگر مستشرفین و سیاحتنامه نویسان نیز از این شهر با عنوان شهر باغ ها و درختان یاد می کنند و می نویسند «همدان شهری است که آن را درختان احاطه کرده اند» اما امروز نه تنها از آن درختان وبیشه ها خبری نیست بلکه اغلب باغ های منتهی به کوه الوند نیز نابود شده و برج ها و آپارتمان های نا موزون جایگزین آن شده است و چشم انداز طبیعی شهر را نابود کرده است .

 -اگرچه فجایع زیست محیطی مانند خشک شدن دریاچه ارومیه ملموس و چشم گیرتر است اما نابودی درختان ذره ذره اتفاق می افتدو دچار مرگ تدریجی می شوند به همین جهت واکنش عمومی در پی ندارد.

 - یکی ازاین مواردکه شهروندان ومسؤلین بدان توجه ندارند از بین رفتن درختانی است که در کنار پیاده­روها،میان بلوارهای اصلی ، حاشیه­ی میدان ها و فلکه ها کاشته شده اند این درخت­ها که بیشتر چنار،زبان گنجشک،بید و ..هستند در سه دوره به دنبال پی ریزی و طراحی شهری به شیوه­ی امروزی و گسترش شهر کاشته شده اند دوره­ی اول در ابتدای قرن حاضر در هسته مرکزی شهریعنی میدان اصلی وشش خیابان منشعب از آن کاشته شده اند دوره دوم همزمان با احداث بناهای یادمانی بوعلی سینا و باباطاهر و دوره سوم اواخر دهه 60 وابتدای دهه 70 به ویژه در زمان شهرداری زنده یاد «بهنامجو» کاشته شده اند.

 - این درختان در سال های اخیر به بهانه ها و شیوه های گوناگون قلع و قمع می شوند به نحوی که امروز دیگر از چنارهای صدساله تنومند خبری نیست این پدیده شوم دلایل گوناگون دارد که به چند مورد آن اشاره می کنم:

1-بی توجهی مسئولین شهری به ویژه شهرداری و اداره محیط زیست. با آن که تدابیر قانونی وجود دارد و می شود مجرمین را مجبور به پرداخت جریمه و یا کاشت دوباره درخت کرد اما در بیشتر موارد جریمه دریافت می شود و از کاشتن درخت خبری نیست و برخورد قانونی با مراکز و نهادهای دولتی مطلقا وجود ندارد از بین رفتن پارک جنگلی مصلا نمونه ای از تعاملات و چشم پوشی هاییست  که بین نهاهای دولتی وجود دارد .

2-مغازه دارها،مالکان پاساژها،مراکز خرید،بانک ها و ادارات برای بهتر دیده شدن ویترین اقدام به از بین بردن درختان می کنند یا شبانه درختان را می برند و یا با ریختن مواد شیمیایی باعث خشک شدن درختان می شوند.

3-به دلیل حضور انبوه پرندگان (سارها) که بر­روی چنارها شب را به صبح می رسانند بیشتر درختان میدان مرکزی شهر و خیابان بوعلی به این دلیل بریده شدند که فضولات این پرندگان بی پناه در کنار خیابان ها نریزد غافل از اینکه شهر بی درخت و بی پرنده شهری مرده است (در گذشته این پرندگان بر روی درختان باغ هایی که در حاشیه شهر وجود داشت زندگی می کردند اما امروز چون بیشتر باغ ها نابود شده اند به مرکز شهر هجوم می آورند).

4-محصور کردن درختان با سنگ گرانیت و آجر با شعاعی کمتر از یک متر که باعث می شود آب و اکسیژن کافی به درخت نرسد و خشک شود

5-آبیاری درختان اغلب به وسیله تانکر است و متصدیان امر آبیاری آب را در حالی که تانکر در حال حرکت است به سوی درختان می پاشند و تاثیر این نوع آبیاری بسیار کم است ودر مقابل هدر رفت آب بسیار زیاد در حالی که تجربه کشورهای توسعه یافته نشان می دهد سیستم های آبیاری قطره ای مناسب تر است.

6-هرس بی موقع و بیش از حد معمول ،هرس کردن توسط افراد خبره و باغدارهای باتجربه می تواند سودمندتر باشد.

7-بارش سنگین برف بر شاخه ها در فصل زمستان و عدم تکاندن درختان باعث سقوط و یا شکستن درختان می شود.

8-استفاده نا­به­جا از درخت توسط شهروندان،بستن تاب،زدن میخ برای نصب پرده و بنرهای تبلیغاتی و بستن داربست فلزی (که چندین مااست اتفاقا درخیابان مقابل شهرداری مرکزی برقراراست)چسباندن تراکت تبلیغاتی با مواد شیمیایی و…

9-جایگزین نشدن درخت و یا عدم نگهداری و نگهبانی از نهال های جدید،بی توجهی و نبود آموزش توسط رسانه ها و متولیان شهری،تاثیر آلودگی و ریزگردها و ده ها مورد دیگر باعث شده صدها اصله درخت کهنسال خشک شده و یا نابود شود و اگر روند نابودی ادامه پیدا کند همدان به شهری بی درخت مبدل خواهد شد.درحالی که بامسؤلیت دادن، مشارکت وتشویق شهروندان جهت کاشت ونگهداری ازدرختان می توان به پاکیزگی وسبزی شهر کمک کرد.

http://www.sharghnewspaper.ir/News/90/11/05/22828.html روزنامه شرق 5بهمن 90

 همدان نامه http://hamadanblog.mihanblog.com /