موزه مردم شناسی بیستون جمعه سوم آبان ماه با حضور جمعی از اعضای انجمن غیر دولتی دوستان زمین همدان در محل کاروانسرای شاه عباسی بیستون راه اندازی شد.
http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=107237&Serv=3&SGr=22
خبرگزاری میراث فرهنگی- گروه میراث فرهنگی- موزه مردم شناسی بیستون جمعه سوم آبان ماه با حضور جمعی از اعضای انجمن غیر دولتی دوستان زمین همدان در محل کاروانسرای شاه عباسی بیستون راه اندازی شد.
سلمان پرورش، مدیر کاروانسرا درباره راه اندازی این موزه گفت: برای تهیه اشیاء این مجموعه یک سال زمان صرف شده است. تعدادی از اشیاء توسط مردم محلی و روستاها اهدا و بخشی از آن توسط پایگاه پژوهشی بیستون خریداری شده است.
این باستان شناس در ادامه افزود: همچنان در حال تهیه اشیاء مرتبط با موزه هستیم اما متاسفانه فعلا هیچ بودجه ای برای این منظور در اختیار نداریم. یکی از مهمترین مجموعه های این موزه عکس های قدیمی است که از مردم بومی منطقه گرداوری شده و پس از سامان دادن به نمایش در خواهد آمد.
پرورش درمورد برنامههای آینده این مجموعه تاریخی گفت: ایجاد یک مرکز مطالعاتی و کتابخانه تخصصی در برنامه های آینده است تا کاروانسرا به یک مجموعه فرهنگی تبدیل شود. با این که چهار سال از مرمت کاروانسرا می گذشت هیچ استفادهای از آن نمیشد. اما امروز ما طرحهایی برای برگزاری همایشهای فرهنگی، تورهای خارجی وداریم و در حال ایجاد امکانات اقامتی برای تورهای صخره نوردی و کوهنوردی بیستون هستیم.
پایگاه جهانی بیستون مجموعهای از آثار و اماکن باستانی و فرهنگی است که در کنار کوه بیستون قرار گرفته است و هرساله هزاران نفر را به سوی خود می خواند. این اولین بار است که مکانی با حضوراعضای یک انجمن غیردولتی افتتاح می شود.
در مراسم گشایش موزه مردم شناسی بیستون ده ها تن از اعضای انجمن غیر دولتی دوستان زمین حضور داشتند که آغاز مراسم پس از صرف صبحانه و صحبت های مدیر موزه و مراسم بازدید از موزه ادامه یافت و پس از بازدید از مجموعه های مختلف با تجلیل از یکی از اعضای انجمن دوستان زمین پایان یافت .
سخنگوی این انجمن اظهار امیدواری کرد: برنامه های مشترک بین نهادهای مدنی و سازمان میراث فرهنگی ادامه یابد چرا که این برنامه ها موجب تحکیم روابط سازمان های مردم نهاد و نهادهای دولتی، به خصوص سازمان میراث فرهنگی خواهد بود و برنامههای مشترک میتواند خلاءهای موجود در زمینه آموزش های جوامع محلی را پر کند و ضعف ها برطرف شود.
حسین زندی
روزنامه تهران امروز
کد خبر: 137929
تاریخ خبر: شنبه, 16 شهریور 1392
چه بهتر که همدان کلانشهر نباشد
http://tehrooz.com/1392/6/16/TehranEmrooz/1261/Page/15/
حسین زندی: چند هفتهای است شهر تازه کلانشهر شده همدان حال و روز خوشی ندارد. جایگزینی دولت جدید و تغییر و تحولها در سازمانهای مختلف، حتی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در حالی در پایتخت در حال انجام است که میراث ارزشمند تاریخ و ملی ما در پایتخت تاریخ و تمدن ایران در حال تخریب و تفکیک و با بیتوجهی آشکار متولیان میراث فرهنگی در حال نابود شدن است. متولیان سازمان میراث فرهنگی همدان در حالی به بهانه روز همدان به تبلیغات و بادکنکبازی برروی بام آرامگاه بوعلی مشغول بودند.(که خود حدیث مفصلی است و موجب تخریب آرامگاه بوعلی را فراهم کرده) که زمین خواران شهر در حال تخریب بناهای تاریخی و نابودی باغهای اطراف شهر بودند. چندی پیش عمارت ذوالریاستین در همدان همزمان با نامه نگاری اهالی فرهنگ این استان برای اعتراض به تخریب عمارت بدیع الحکما تخریب شد. امری که در ادامه موجب شد هنرمندان و فعالان فرهنگی همدان نامهای دیگر به وزیر کشور و رئیس جدید سازمان میراث فرهنگی در اعتراض به تخریب باغها و بناهای تاریخی در همدان بنویسند. آنچه هست، اعتراض فعالان فرهنگی نتوانست از کتک خوردن خبرنگاران وتخریبها جلوگیری کند. با وجود اینکه بیشتر رسانهها از ظلمی که به فرهنگ و طبیعت همدان رفته سخن گفتند، گوش شنوایی در شهر پیدا نشد و عاقبت آخرین یادگار محله «درسنگی»های همدان هم از جا کنده شد.
درسنگی عمارت 200 ساله ذوالریاستین، به جا مانده از دوران زمامداری محمد شاه قاجار و صدارت قائممقام فراهانی بود. درختان باغ را بریدند و علفها را آتش زدند و زمینش را قطعه قطعه کردند. چگونه است که مسئولان اگر بنای تاریخی یا درختی در پایتخت تخریب و قطع شود، هیاهو میکنند، اما به رغم همه فریادهایی که فرهنگ دوستان و دوستداران طبیعت و آثار تاریخی در همدان سر دادند، مسئولان و مالکان کار خود را کردند؟ قطع چند درخت در خیابان ولیعصر پایتخت که به دلیل خشکیدگی کامل آنها بود در سطح بینالمللی اعتراضهایی بهدنبال داشت، اما تخریب عمارتی تاریخی و قطع صدها اصله درخت در شهری که ریه میخواهد برای نفس کشیدن، پیگیری نمیشود و به سادگی از آن عبور میکنند!
یادمان باشد همدان، با طبیعت و تمدن و تاریخش همدان است و اگر گردن به تخریب هرکدام از اینها ببندیم قدم به قدم سرزمین هگمتانه را از روزگار بالندگیاش دور کردهایم. قرار نیست توسعه همدان و کلانشهر شدنش به قیمت نابودی تاریخ و تمدن و طبیعت این شهر تمام شود و اگر چنین است چه بهتر که همدان کلانشهر نباشد.
امیدواریم که مسئولان جدید سازمان میراث فرهنگی آنچه مانده است را دریابند چرا که اکنون بخش بسیاری از این عمارتها ویران شده و از بین رفته است. اما پرسش دیگر این است که اکنون مسئول کیست و چه کسی باید پاسخگوی این آثار ارزشمند از دست رفته باشد؟
روزنامه تهران امروز
واپسین گفت وگوی همشهری با قاسم برنا:
پیر برنای همدان از گذشته حکایت میکند
همدان- حسین زندی- خبرنگار همشهری: قاسم برنا، مردی بود از تبار دانش و فرهنگ، نزدیک به یک سده زیستن با کتاب، از او فرهیختهای بیبدیل ساخته بود. بیش از هفتاد سال از همدان گفته و نوشته بود. از پیشگامان روزنامهنگاری در همدان بود. پای صحبتش که مینشستی زمان معنا نداشت. ساعتها حرف میزد و با خنده و شوخی پیری را انکار میکرد. از بزرگان همدان به نیکی یاد میکرد. میگفت نماینده جوانان قدیم است. زاده سال 1300خورشیدی بود. عمری در مطبوعات قلم زده بود اما روزهای آخر عمر حتی برای بیشتر اهالی مطبوعات همدان ناشناخته بود. از چاپ نشدن کتابهایش گلهمند بود و از بیتوجهی ها و نامهربانیهایی که برخی در حق اهالی علم و فرهنگ روا میدارند، به تلخی یاد میکرد اما شوخطبعی و خوشخلقیاش را در واژه واژه حرفهایش میشد احساس کرد. با وجود بیماری وکهولت سن هنوز سرشار از امید بود و شور زندگی، اما... دریغ که حتی تا انتشار آخرین گفت و گویش مجال زیستن نیافت.گفت و گویی که در پی میآید آخرین گفت و گو با پیر برنای همدان است.
· از چه سالی کار با مطبوعات را آغاز کردید و با چه مطبوعاتی همکاری داشتید؟
چند روزنامه در همدان منتشر میشد که من با نام «قاف برنا» و «آشنا» مطالبی در حوزه اجتماعی، ادبی و امثال وحکم در آنها مینوشتم.
آخرین روزنامهای هم با آن کار کردم مجله اکباتان بود که شهرداری منتشر میکرد، در آنجا تاریخ صد سال مطبوعات استان همدان را نوشتم.
· با مطبوعات سراسری هم کار کردید؟
دو سال نماینده روزنامه اطلاعات بودم که مقالات زیادی در آن نوشتم. مثلا درباره عارف قزوینی مفصلی نوشتم که در آن بخشی از خاطرات دوستانش را نوشتم و گفت وگویی هم با «جهان» کلفت عارف داشتم. گاهی هم برای روزنامه کیهان مینوشتم.
· از بزرگان همدان با چه کسانی در ارتباط بودید؟
با حاج آخوند همدانی و آقا شیخ هادی جولانی نشست و برخاست داشتم. با شاعران هم سن و سالم هم در ارتباط بودم. غمام همدانی مجلهای به نام اتحاد منتشر میکرد. از همدان، کرمانشاه، تهران و... مریدان زیادی داشت که به منزلش میآمدند و همیشه خانهاش پر مهمان بود. آقای عندلیب هم از دوستانم بود که با هم شوخیها داشتیم. آقا میرزا عبدالرزاق اصفهانی بود که هر وقت کتاب تازه منتشر شدهای را برایش میبردم، میگفت: برنا باز آمده که برای من زحمت درست کند تا این کتاب را بخوانم و نقدش کنم.
حسین غیور هم که دانشمند علم حساب بود و ریاضیدان، معلمم بود.
· با انجمنهای ادبی همدان هم ارتباط داشتید؟
یک سال دبیر انجمن ادبی بوعلی بودم، یک بار کسی آمد و شعری از حافظ را به نام خودش خواند.گفتم: این شعر حافظ است! گفت: این شعر من بوده ولی من نبودم حافظ آمده آن را دزدیده است.
· هنوز هم با محافل ادبی همدان ارتباطی دارید؟
خیر. الان فقط در خانه مینشینم و برای خودم شعر میخوانم و مطالعه میکنم.
· از کارهایی که نوشتید، کدام را بیشتر دوست دارید؟
من تحقیقی را که درباره خروس نوشتم، خیلی دوست دارم.
· قلم زدن در مطبوعات برپایه علاقه بود یا به عنوان شغل به این کار روی آوردید؟
کار من صرفا بر اساس علاقه بود و اصلا پول نمیگرفتم. بیشتر کارهایم درباره همدان است. در روزنامههایی چون اکباتان، وظیفه و ندای میهن مینوشتم.
· درباره امثال و حکم هم کار کردید؟
بله فقط درباره امثال و حکم همدان نوشتم. البته برخی از این موارد مهاجرند، از روسیه، تبریز و رضاییه وارد فرهنگ ما شده ولی به لهجه همدان در آمده و بخشی از فرهنگ ما شده است.
· کاری به نام «جنگ برنا» دارید، درباره چیست؟
همدان نامه یا جنگ برنا، که در آن درباره مسائل گوناگون همدان نوشتهام. خاطرات، مثل، فرهنگ مردم و... که حدود پانصد صفحه شده است.
· از محلههای قدیمی همدان بگویید؟
من از شما میپرسم: در سنگی کجاست؟ پای مصلا را درسنگی میگفتند. محله خونیها کجاست؟ نزدیک محله قاشق تراشان، که در آنجا یکی را کشتهاند و چون خونی ریخته به این نام معروف شده است. کوچه ذوالریاستین را به نام شخص ذوالریاستین نامگذاری کردهاند، که از طایفه شریفیها بود. مزدقینه که محل زندگی مزدکیان بوده و به همین سبب به این نام مشهور شده است.
کوچه ضرابیها، از خیابان شورین اولین کوچه بعد از خیابان خاکی بود که حمام ضرابیها، چشمه ضرابیها، سقاخانه ضرابیها و کوچه ضرابیها همه در آنجا قرار داشت. در این کوچه سکه ضرب میکردند.
· از چشمههای قدیمی شهر چیزی به خاطر دارید؟
«چشمه غوله» پای مصلا بود که باید چهل پله میرفتی پایین تا به چشمه برسی. هر محلهای یک چشمه داشت. نزدیک امامزاده یحیی یک چشمه بود. «چشمه تازه» که نزدیک نظربیگ نرسیده به مسجد نظربیگ بود. چشمهای هم به نام «آب دوباره» بود. یکی به نام «آب گوساله گران»، و یکی به نام «چمن غزلان» بود.
از کتابفروشیهای قدیمی همدان چیزی به یاد دارید؟
در صحافخانه کتابفروشیهای زیادی بود. علی پاشا، آقاسید علی خوانساری، سید صادق خوانساری در صحافخانه بودند. نراقی بود که در خیابان بوعلی کیوسک داشت و کتاب اجاره میداد. علوی، محمود و احمد طلوعی هم در خیابان بوعی کتابفروشی داشتند.
· از کودکی و جوانی خودتان بگویید؟
مادر من ده تا بچه داشت. من سال 1350 با خانم جنابی ازدواج کردم. یک دختر و یک پسر دارم. همسرم فرهنگی بازنشسته است. با اینکه حدود بیست سال اختلاف سنی داریم زندگی خوبی باهم داریم.
شما در جوانی موسیقی هم کار میکردید؟
من تار میزدم. زیر نظر استاد «حسن نویی» که شاگرد درویش خان بود مدتی کار کردم ولی یک روز پدرم آمد و گفت: « قاسم کسی آمده و گفته: پسرت مطرب شده، مبارک باشد». از همان روز ساز را کنار گذاشتم.
· درباره کتابهایتان بگویید؟ خیلیها از غنای کتابخانه شما میگویند.
من سالی ده روز به تهران میرفتم و کتابفروشیهای قدیمی را میگشتم. از چند کتابفروشی قدیمی مثل «خاور»، «معرفت» و «دانش» کتابهای خوب و قدیمی را میخریدم. 155 جلد دیوان شاعران همدانی را جمع کرده بودم. تمام کتابهایم که حدود هشت هزار عنوان یا یازده هزار جلد بود را به کتابخانه دانشگاه بوعلی اهدا کردم. نمیدانم چیزی از آن باقی مانده یا نه؟!
· از کتابهایی که درباره همدان نوشته شده است کدام را بیشتر میپسندید؟
تاریخی که فروزانفر کردستانی درباره همدان نوشت کتاب خوبی بود.
اقتصادایران آنلاین - فاطمه کاظمی: لالجین بهعنوان پایتخت سفال ایران این روزها با مشکلات زیادی درگیر است. از یکسو موضوع از بین رفتن بافت هنری لالجین است که رغبت گردشگران را برای رفتن به این شهر کم کرده است و از سوی دیگر واردات بیرویه سفال از چین است که به گفته بسیاری از کارشناسان سفال لالجین را زمین زده و ضربههای زیادی به این هنر وارد کرده است. به علاوه این روزها موضوع سمی بودن ظروف لعابدار لالجین مطرح است که به دو سال گذشته بازمیگردد اما به دلیل اهمالکاری و بیتوجهی از سوی مسئولان سازمان میراث فرهنگی همدان چارهای برای آن اندیشیده نشده است.
استفاده از سرب به دلیل کاهش هزینهها
در ترکیبات رنگ سفال همیشه از سرب استفاده میشود، اما با گران شدن سوختهایی مانند نفت و گاز که در کورهها استفاده میشود به کار بردن سرب در رنگ سفال لعابدار افزایش یافته است. یک کارشناس فرهنگی در این باره میگوید: برای پخت یک سفال معمولی در کورهها حدود ۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ درجه حرارت لازم است اما بیشتر سفالگران به دلیل گرانی سوخت حرارت کمتری در حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ درجه وارد میکنند که باعث میشود سمومی که در رنگها وجود دارند از بین نروند. «حسین زندی» میافزاید: علاوه بر این خود سرب یک ماده سمی است و اگر در ترکیب رنگ بیش از حد استفاده شود برای سلامتی مصرفکننده بسیار خطرناک است. پس باید بدانیم کاهش هزینههای تولید ظروف لعابدار به قیمت به خطر افتادن سلامتی افراد تمام میشود.
مسئولان توجه نمیکنند
چندی پیش شرکت IKEA که یک شرکت تولیدکننده لیوان سفالی در سوئد است در فراخوانی از مردم سوئد خواست اگر لیوان لیدا که تولید این شرکت است را خریداری کردهاند به شرکت بازگردانند چرا که این لیوانها به دلیل تحمل نکردن آب داغ قابل مصرف نیستند. حال صاحبان این شرکت را با مسئولان سازمان میراث فرهنگی همدان مقایسه کنید که بعد از گذشت دو سال از این مسئله هنوز اقدامی نکردهاند. زندی در این باره میگوید: در ایران نهاد خاصی وجود ندارد که بر این مسائل نظارت کند. سازمان میراث فرهنگی همدان از ۲ سال پیش از سوی کارشناسان تحت فشار است تا برای حل این مشکل راه حلی در نظر بگیرد، اما هنوز این سازمان واکنشی نشان نداده است. سوال ما این است که چرا چنین مسئلهای برای مسئولان میراث فرهنگی اهمیت ندارد؟
اروپا دیگر ظروف سفالی ایران را نمیخرد
زندی درباره تاثیر این مسئله بر کاهش صادرات ظروف لعابدار به کشورهای دیگر میگوید: یکی از دلایل صادر نشدن سفال لالجین به اروپا همین مسئله سمی بودن است. اتحادیه اروپا به دلیل سمی بودن ظروف لعابدار لالجین از وارد کردن آن خودداری میکند، اما مسئولان دلیل این مسئله را تحریم میدانند و حاضر به پذیرش این حقیقت نیستند. وی در ادامه میگوید: اگر نهادهای دولتی با شکلگیری نهادهای مدنی همکاری کنند و در این زمینه سختگیری نداشته باشند این نهادها راحتتر میتوانند موضوع اطلاعرسانی و آموزش در این زمینه را پیگیری کنند. زندی به مشکل برداشت بیرویه از خاک لالجین نیز اشاره میکند و میگوید: با برداشت بیرویه از خاک لالجین عملا این خاک باارزش به زباله و پسماند تبدیل میشود. در حالی که از همین پسماندهای سفال میتوان مادهای به نام «شاموت» تولید کرد که در فرآوردههای صنایع نسوز کاربرد زیادی دارد.
سفال؛ کالای تزئینی یا کاربردی؟
سربی بودن و سمی بودن ظروف لعابدار شک و شبهای ایجاد میکند مبنی بر اینکه آیا این ظروف قابل استفاده هستند یا نه؟ یک استاد دانشگاه در این باره میگوید: برای ورود به موضوع سمی بودن ظروف لعابدار لالجین ابتدا باید به این مسئله بپردازیم که آیا سفال لالجین یک کالای تزئینی است یا یک کالای کاربردی؟ اگر استفاده از این ظروف تزئینی باشد و موضوع استحکام نیز مطرح نباشد سمی بودن خیلی مهم نیست اما اگر کاربردی باشد موضوع متفاوت است و صحبت از سلامتی مصرفکننده است. «مهدی کریمی منسوب» میافزاید: اگر از بعد تزئینی بودن به ظروف تولید لالجین نگاه کنیم این ظروف چه از لحاظ موتیس و چه از لحاظ طراحی بدنه از الگوی خاصی تبعیت نمیکند و تولیدکننده به نظر خودش هر چه بازار میپسندد را تولید میکند.
همه چیز بر مبنای آزمون و خطاست و البته شانس مطرح است. وی تصریح میکند: در یک سفال تزئینی انواع لعابهایی که استفاده میشود، بدنههایی که به کار میرود و رنگهایی که استفاده میشود خیلی مهم است، اما هیچتوجهی به این مسئله نمیشود. البته این به معنای آن نیست که در لالجین آثار خوب نداریم، اما افسوس ما از کم شدن این آثار خوب است که جذابیتهای بالایی دارد. این کارشناس سفالگری درباره اهمیت رعایت شرایطی در تولید ظروف سفالی کاربردی میگوید: سفال کاربردی خصوصیاتی دارد که رعایت آن گریزناپذیر است. این ظروف باید از نظر طراحی، دسته، بدنه، ارتفاع، ضخامت و وزن کاربردی باشند اما متاسفانه در لالجین این شرایط رعایت نمیشود.
ظروف سربی مشکل بهداشتی دارند
کریمی منسوب در ادامه درباره مشکلات ظروف سربی میگوید: در ظروف لعابدار قدیمی یک ماده گیاهی به نام «قلیاب» استفاده میشد که به دلیل گیاهی بودن هیچ ضرری برای مصرفکننده نداشت اما در چند دهه اخیر به جای آن از سرب یا شیشههای سربی استفاده میشود. البته سرب نباید بهطور کامل از سفال حذف شود، اما مشکل در میزان استفاده از سرب و حرارتی است که سرب در آن ذوب میشود. وی میگوید: از آنجاکه سرب به پایین آمدن دمای پخت کمک میکند بنابراین سفالگران برای کاهش هزینه تولید از سرب بیشتری استفاده میکنند و به اجبار نمیتوانند محصول خوبی تولید کنند. از طرفی به دلیل اینکه کورهها از نظر فنی مشکلدار هستند انرژی بالایی مصرف میکنند و همین هزینههای تولید را بالا میبرد. اگر این کورهها اصلاح شود و ایمنی و معماری آنها مورد بازبینی قرار بگیرد دیگر شاهد چنین مشکلاتی نخواهیم بود.
دولت حمایت کند
به گفته بسیاری از کارشناسان واردات سفال چینی در چند سال اخیر مشکلات فراوانی برای تولیدکنندگان سفال لالجین ایجاد کرد، اما چندی است که صحبت از کم شدن این واردات است و همین باعث شده سفالگران لالجین جانی دوباره بگیرند و به فکر احیای محصولات فراموش شده بیفتند. بنابراین اگر از تولیدکنندگان حمایت شود و دولت بپذیرد انرژی را با قیمت کمتری در اختیار سفالگر قرار دهد و از طرفی وزارت بهداشت و نهادهای مدنی در زمینه آموزش فعالتر شوند شاید دیگر شاهد این مشکلات نباشیم.
http://tehrooz.com/1392/3/18/TehranEmrooz/1188/Page/14/TehranEmrooz_1188_14.pdf
سفال چینی بلای جان سفال لالجین
در لالهجین چیزی در حدود 1000 کارگاه سفالگری به صورت کارگاههای مجزا و خانگی فعال است و چیزی در حدود 280 نمایشگاه و فروشگاه کوچک در زمینه عرضه محصولات این کارگاهها فعالیت میکنندو 2000 نفر از این راه ارتزاق میکنند مردم این شهر در مقایسه با کشورهایی که در زمینه تولید سفال فعال هستند
همدان- فاطمه کاظمی: شهر لالجین در همدان از جمله شهرهایی است که نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا یک استثنا به شمار میرود. این شهر تنها شهری است که درآمد اقتصادی مردم آن فقط از راه تولید و فروش سفال به دست میآید. حتی در بین مردم معروف است که «لالجینیها به صورت ژنتیکی سفالگر به دنیا میآیند.» بر اساس گفته قدما پیشینه تولید سفال در این شهر به دوره پیش از اسلام نیز بازمیگردد. در لالهجین چیزی در حدود هزار کارگاه سفالگری به صورت کارگاههای مجزا و خانگی فعال است و چیزی در حدود 280 نمایشگاه و فروشگاه کوچک در زمینه عرضه محصولات این کارگاهها فعالیت میکنند و دو هزار نفر از این راه ارتزاق میکنند.مردم این شهر در مقایسه با کشورهایی که در زمینه تولید سفال فعال هستند پیشرفتهای شگرفی در هنر سفالگری داشتهاند و از نظر بهکارگیری تکنیکهای مدرن در عرصه سفالگری حرف اول را در دنیا میزنند. همین ویژگیها باعث شده است که لالجین سالها عنوان «پایتخت سفال ایران» را با خود یدک بکشد، اما واقعیت این است که این شهر با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند. همین مشکلات سبب شده است که این شهر در حفظ این هنر ارزشمندبا خطراتی روبهرو باشد.
بافت هنری لالجین در حال نابودی است
«مهدی کریمی» کارشناس صنایع دستی در گفتوگو با تهران امروز درباره تاثیر از بین رفتن بافت هنری این شهر میگوید: از آنجاییکه خاک استفاده شده در سفال لالجین ویژگیهای منحصر به فردی دارد از نظر مرغوبیت و کیفیت بالای سفال حرف اول را در دنیا میزند. اما به نمایش گذاشتن این کیفیت شرایط خاصی دارد که میتوان در زمینه جذب گردشگر نیز برای آن برنامهریزی کرد و آن حفظ شرایط سنتی تولید سفال است. کشوری مانند ترکیه تنها با داشتن 50 سفالگری که دارد توانسته با حفظ شرایط سنتی و بومی این هنر را علاوه بر فروش به موقعیتی برای جذب گردشگر تبدیل کند. این در حالی است که در لالجین با واردات بیرویه دستگاههای جدید، این بافت بومی در حال از بین رفتن است. جالب اینجاست که مسئولان این مسئله را خدمتی به سفال لالجین میدانند که ناشی از سوء مدیریت است.وی در ادامه میافزاید: از بین رفتن کارگاههای سنتی و رشد قارچگونه کارگاههای جدید یک فضای ناهمگون و به هم ریخته در این شهر به وجود آورده است که باعث شده گردشگران داخلی و خارجی سفال لالجین را خیلی جدی نگیرند. گردشگر وقتی وارد یک شهر هنری میشود بهدنبال یک ویترین هنری است که به عنوان شناسنامه آن شهر مطرح است اما این ویترین در لالجین دیده نمیشود.کریمی نداشتن بینش فرهنگی از سوی مدیران فرهنگی را علت این مسئله میداند و میگوید: اگر شما عکسهای لالجین قدیم را ببینید افسوس میخورید که چرا این محیط حفظ نشده است. ورودی لالجین نماد این شهر هنری نیست. علت همه این موارد را باید در یک مدیریت ناصحیح دید. متاسفانه مدیران فرهنگی همدان نمیتوانند بینش فرهنگی داشته باشند و همین مسئله بافت لالجین را به این روز درآورده است.
واردات سفال مربوط به 8 سال اخیر است
در چند سال اخیر واردات سفال چینی به ایران ضربههای بزرگی به این هنر ارزشمند در ایران زد و باعث به حاشیه رفتن سفال لالجین شد. تا جاییکه حتی در ویترین فروشگاههای لالجین نیز این سفالها دیده میشود. کریمی در این باره میگوید: پرونده مربوط به واردات سفال به ایران مربوط به 8سال گذشته است. اولین بار در دو ساله دوم دولت نهم واردات سفال از چین به ایران انجام شد. با وجود زحمت زیادی که تولید کننده برای سفال لالجین میکشد اما سفال لالجین ارزانترین سفال در دنیاست. در حالی که سفال چینی با قیمت بالاتری عرضه میشود و همین مسئله رغبت فروشندگان را به سفال چینی بیشتر کرده است. آیا واردات محصولی که کشور خودمان بزرگترین تولید کننده آن است کار عاقلانهای است؟ این واردات بلایی بر سر لالجین آورد که تولید کننده سفال را زمین زد.حالا باید دید که چرا واردات سفال چین موفق شد و بازار ایران را تصاحب کرد؟