الوند نوشت وبلاگی برای همدان شناسی

اجتماعی - فرهنگی - ادبی

الوند نوشت وبلاگی برای همدان شناسی

اجتماعی - فرهنگی - ادبی

طاق شیرین و فرهاد یا توالت عشایر

نگاهی به وضعیت بحرانی یکی از آثار ساسانی استان ایلام

یادگاری نویسی بر طاق شیرین و فرهاد 

http://farheekhtegan.ir/fa/news/10486 


شماره : 125 | تاریخ: ۲۲/۲/۹۳

حسین زندی


استان ایلام با اینکه یکی از پرجاذبه‌ترین نقاط کشور است، درمقایسه با دیگر استان‌ها کمتر مورد توجه گردشگری و گردشگران بوده است. عواملی مانند حملات صدام در طول هشت سال جنگ تحمیلی، نبود دسترسی جاده‌ای مناسب، کم‌توجهی به میراث فرهنگی منطقه و... باعث شده این استان ناشناخته‌تر از سایر مناطق کشور برای گردشگران بماند. باوجود صدها اثر و مجموعه تاریخی و طبیعی در این استان، ازطرف مسئولان سازمان میراث فرهنگی توجه چندانی به این خطه از سرزمین پهناور ایران نمی‌شود. همچنین مناطق گردشگری استان بضاعت اندکی دارند و خدمات ارائه شده نمی‌تواند گردشگران را راضی نگه دارد.
طاقی برای قضای حاجت
در میان آثار تاریخی موجود در ایلام، طاق شیرین و فرهاد در 35 کیلومتری غرب شهرستان ایوان در منطقه کوشک‌کنار در مسیر ایوان به سومار واقع شده است. این اثر در میان دره‌ای زیبا با طبیعتی شگفت‌انگیز کنار رودخانه فصلی کوشک قرار گرفته است. طاق‌شیرین و فرهاد مربوط به دوره ساسانیان است که در دل تپه‌ای سرسبز در دو بخش زیرزمینی و بیرونی ساخته شده است. قسمت زیرزمینی بنا به صورت خشکه‌چین از سنگ‌های تراشیده شده و صیقل‌خورده ساخته شده است. این قسمت دارای طاق منحصربه‌فردی است و بخش بیرونی‌ای که روی بام طاق قرار گرفته، یادآور مقبره کورش است. با اینکه در این بخش تنها چهار ردیف از سنگ‌چین پلکانی‌اش باقی مانده است اما همچنان مانند نگینی در منطقه می‌درخشد. ویژگی این بنا که در زمینی به مساحت 90/2 در 20/3 متر احداث شده ، تغییر حالت طاق بنا از شکل هلالی به مسطح است. دیگر اینکه در تمامی سازه از هیچ‌گونه ملاتی استفاده نشده است. همچنین در کنار آن گورستانی قرار دارد که به نظر می‌رسد قدمت چندانی ندارد و گفته می‌شود محل دفن مردگان عشایر منطقه است. در ورودی طاق در جبهه شرقی قرارگرفته و برای وارد شدن باید به صورت نشسته داخل شد، اما این روزها هیچ گردشگری رغبت نمی‌کند وارد آن شود، چون علاوه‌بر حکاکی‌ها، یادگاری‌نویسی‌ها و تخریب‌هایی که در سال‌های گذشته صورت گرفته، اکنون عشایر از آن به‌عنوان توالت استفاده می‌کنند.
کسی به فکر شیرین و فرهاد نیست
با اینکه این اثر در فهرست آثار ملی ثبت شده است و معرفی آن در نقشه گردشگری استان ایلام آمده، اما هیچ‌گونه خدماتی از سوی اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان ایلام در اختیار گردشگران قرار نمی‌گیرد. سیامک فتاحی، دوستدار میراث فرهنگی در منطقه می‌گوید: اثری که به‌عنوان جاذبه گردشگری معرفی می‌شود آبروی گردشگری است و باید حفظ شود. وقتی مکانی را در نقشه گردشگری معرفی کرده و مسافران را به آن نقطه دعوت می‌کنند لازم است خدماتی برای گردشگران در نظر بگیرند. سرویس بهداشتی و راهنما از نیازهای اولیه اماکن گردشگری است که متاسفانه در بیشتر نقاط کشور نادیده گرفته می‌شود. دبیر انجمن ژین و ژینگه زاگرس درباره طاق شیرین و فرهاد می‌گوید: این اتفاق باعث تاسف و بی‌احترامی به گردشگران است. در اینجا دو مساله وجود دارد؛ یکی اینکه اگر هنوز از شیوه دامپروری سنتی استفاده می‌کنیم که باعث نابودی طبیعت می‌شود، حداقل نهاد متولی عشایر یک توالت صحرایی در اختیار هر گروه از عشایر قرار دهد. دیگر اینکه مدیران میراث فرهنگی چگونه از کنار چنین مسائل عجیبی به راحتی می‌گذرند. ما از طرفی ورود گردشگر به‌ویژه گردشگر خارجی را ضرورت این صنعت در ایران می‌دانیم و از طرف دیگر حتی به نکات اولیه گردشگری توجهی نمی‌کنیم. من از مسئولان می‌پرسم چنین اتفاق‌هایی را در مقابل چشمان گردشگران خارجی چگونه توجیه خواهید کرد؟
کسی از ارزش اقتصادی طبیعت نمی‌داند
محمد فیضی، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی در ایلام و فعال محیط‌زیست می‌گوید: سازمان میراث فرهنگی بدون توجه به داشته‌ها و زیرساخت‌های گردشگری به تبلیغ این صنعت می‌پردازد. این مساله یکی از مشکلات صنعت گردشگری ایران است. مساله دیگری که در اینجا مورد غفلت واقع شده، اکولوژی و طبیعت منطقه است. اگر از اکولوژی شناخت داشته باشیم، می‌توانیم مدیریت مناسبی هم داشته باشیم. اگر طبیعت حفظ شود آثار باستانی، تاریخی و گردشگری هم باقی خواهد ماند. امروز به دلیل نبود مدیریت اکولوژیکی، جنگل‌ها، رودها و کوه‌های زاگرس در حال نابود شدن هستند. فیضی ادامه می‌دهد: برای جلو‌گیری از تخریب چنین آثاری باید به ریشه این نابودی‌ها توجه کرد. در تمامی دنیا مانند برزیل، استرالیا و کانادا دامداری سنتی از میان رفته، چون در روش مکانیزه هم محصول بهتری عاید کشاورزان می‌شود و هم طبیعت حفظ می‌شود، اما ما نه‌تنها به کیفیت محصول توجه نمی‌کنیم، بلکه طبیعت را نابود هم می‌کنیم و میراث و سرمایه‌های فرهنگی را مورد بی‌مهری قرار می‌دهیم. ما در ایران هنوز به ارزش اقتصادی سرمایه‌ای مانند کوه‌های زاگرس پی نبرده‌ایم. جنگل‌های بلوط، کوه‌ها و چشمه‌ها میراث فرهنگی و طبیعی زاگرس هستند که ارزش اقتصادی دارند. اما متاسفانه این روزها در ارتفاع دوهزار متری درختان کهن را از ریشه می‌کنند و گندم می‌کارند. با انجام این کارها در عرض چند سال خاک کوه‌ها شسته می‌شود و در نتیجه باعث سیلاب و گرد وغبار می‌شود.
این عضو انجمن یاوران محیط‌زیست سیمره می‌گوید: باید توجه داشت که طبیعت زاگرس همیشه تمدن‌ساز بوده است. منطقه‌ای که طاق شیرین و فرهاد ایلام در آن واقع شده ییلاق شاهان ساسانی بوده است. اگر ساسانیان اینجا را انتخاب کرده‌اند به خاطر وجود طبیعت خاص منطقه است که ما نباید آن را نابود کنیم. این نکته را نباید فراموش کرد که ضرورت توجه به گردشگری با نگرش اکولوژیکی اجتناب‌ناپذیر است و اکوتوریسم بدون نظارت صحیح نابود‌کننده است. استان ایلام ظرفیت‌های مناسبی در کنار دیگر استان‌های زاگرس‌نشین در زمینه گردشگری دارد. اگر در معرفی و ترویج گردشگری به مساله توسعه پایدار توجه شود موفق خواهیم بود، اما اگر رویکرد فعلی که در جهت نابودی محیط‌زیست و گردشگری است ادامه یابد ما حرفی برای گفتن در این زمینه نخواهیم داشت. امیدواریم برای منطقه برنامه مناسبی را تدوین کنند تا شاهد چنین رویدادهایی نباشیم.

فعالان کرد غایبان اصلی نشست تشکل های غیر دولتی کشور

فعالان کرد غایبان اصلی نشست تشکل های غیر دولتی کشور

حسین زندی - نشست هم اندیشی معاونت برنامه ریزی وسرمایه گذاری سازمان میراث فرهنگی با سازمان های غیردولتی حوزه های میراث فرهنگی ،گردشگری وصنایع دستی کشور روز دوشنبه 6 دی ماه با حضور نمایندگان بیش از  تشکل مردم نهاد  و مدیران میراث فرهنگی برگزارشد.

 دراین مراسم دکتر حجت قائم مقام  و معاونت سازمان میراث فرهنگی ، دکتر شیرکوند معاون سرمایه گذاری ، دکتر امینی مدیر کل مشارکت های اجتماعی وزارت کشور و تعدادی از مدیران سازمان میراث فرهنگی  حضور داشتند وپس از طرح سوال و مطالبات نمایندگان انجمن های غیر دولتی به  برخی پرسش ها پاسخ گفتند .پس از گذشت 8 سال این اولین نشست رو در رو با مسئولان بود که فعالان مدنی توانستند با صراحت به ارئه دیدگاه های خود بپردازند و مدیران ارشد یک حوزه به صورت تخصصی در یک جلسه 4 ساعته پاسخگوی مباحث مطرح شده باشند.

اما مسائلی مانند حضور کمرنگ برخی استان ها در این جلسه و نشست های مشابه پرسش بر انگیز است . از استان های کردستان ، کرمانشاه ، ایلام و لرستان تنها نماینده استان کرمانشاه در جلسه حاضر بود سیامک فتاحی دبیر انجمن ژین و ژینگه زاگرس با انتقاد از وضع موجود در استان های  حوزه زاگرس گفت: من پیشنهاد می کنم یک سیستم ارتباطی و شبکه ای اینترنتی برای تسهیل روابط بین سازمانی در نظر گرفته شود تا اگر انجمن ها و نهاد ها خواستند همسویی و همراهی داشته باشند بتوانند از این فرصت استفاده کنند تا درگیرسیستم بروکراتیک و اداری ومراجعه مستقیم نشوند. فتاحی در بخشی از سخنان خود گفت: باید بگویم ما هدف بزرگی داریم و هدف کوچک مارا راضی نمی کند ما نمی توانیم تنها صرف داشتن یک مکان و برگزاری یک جلسه خود را راضی کنیم ما فضا و امکان فعالیت می خواهیم باید فراتر از برگزاری جلسه و نشست فکر کنیم.موضوع دیگر این است که ما مگر تنها در اقتصاد ساخت وساز می توانیم پیشرفت داشته باشیم ؟ مگر کشورهایی که اقتصادشان متکی به صنعت گردشگری است ضرر می کنند؟ به طور مثال ترکیه مراسمی به اسم مولویه دارد ،به مناسبت روز بزرگداشت مولوی  هزاران گردشگر خارجی به ترکیه سفر می کنند اما ما که در ایران صدها نمونه از این مراسم داریم استفاده نمی کنیم .

پس ازپایان نشست از این فعال مدنی پرسیدم علت حضور نداشتن فعالان استان های یاد شده در این مراسم چیست ؟ فتاحی در پاسخ گفت: نهادها و انجمن هایی که در دوره اصلاحات شکل گرفته بودند و فعالیت می کردند به دلایل مختلف از فعالیت باز ماندند.و نیرهای مدنی جدید هم در طول این سالها شکل نگرفته است تا جایگزین شودو متاسفانه باید گفت انجمن فعالی در این استان ها وجود ندارد.در این رهگذر هم نهادهای دولتی مقصرند ،هم نهادهای مدنی . محدودیت های ایجادشده از سوی دولت در 8 سال گذشته از یک سو وبی تفاوتی فعالان مدنی وشهروندان به این نوع تلاشگری از سوی دیگر به این مسئله دامن زده است . ما امیدواریم با شرایط بوجود آمده وضعیت بهتری پیش رو داشته باشیم به همین دلیل از شهروندان تقاضا داریم که در زمینه نهادسازی تلاش کنند ، چرا که مسائلی مانند محیط زیست ، میراث فرهنگی و طبیعی تنها از طریق مشارکت های مدنی امکان پذیر است.

چرایی این مشکلات نیازمند بررسی علمی از سوی جامعه شناسان و متخصصان حوزه های اجتماعی است.اما از آنجا که تجربه کارگروهی در میان شهروندان کرد سابقه دراز مدتی دارد انتظار می رود در زمینه فعالیت های مدنی نیز گرایش بیشتری باشد ، اما چنین نیست . یکی از آسیب های  موجود فعالیت گروه های سیاسی و زیر زمینی در منطقه است که علت بدبینی نهادهای دولتی به شکل گیری انجمن ها را پدید آورده است و گاهی جذب افرادی که انگیزه کار گروهی و جمعی را دارندتوسط این جریان ها متاسفانه راه را برای فعالیت تشکلهای مدنی قانونی بسته است .و بی اطلاعی کارشناسان دولتی این حوزه از دیگر عوامل و موانع موجود است.

امروز بیش از هرزمانی بستر سازی و ایجاد فضای باز اجتماعی برای تلاشگران این عرصه می تواند از تقویت جریان های سیاسی که تا امروز نتوانسته اند کارنامه مثبتی از خود برجا بگذارند جلوگیری می کند اما سیاستمداران باید به این نکته توجه کنند و به این سوال پاسخ دهند که آیا نهاد مدنی می خواهند یا نه؟ فعال اجتماعی می خواهند یا نه؟ اولین گام در این زمینه برداشتن نگاه امنیتی از این عرصه است و اینکه به فعالیت فرهنگی و اجتماعی به جای تهدید باید به عنوان یک فرصت مهم نگاه کرد. اموزش جوامع محلی در جهت ایجاد حس مسئولیت پذیری شهروندان ، توسط سازمان های مردم نهاد ، همچنین توانمند سازی فعالان مدنی ضرورت امروز جامعه است و به نظر می رسد با توجه به برنامه ها و شعارهای مسئولان دولتی در زمینه جامعه مدنی و حقوق شهروندی رویکرد مثبتی در جذب مشارکت های مدنی وجود دارد فعالان کرد نیز در دست یابی به مطالبات خود از طریق نهادهای مدنی موفق تر خواهند بود.و حضور نداشتن در این عرصه ها برابر است با از دست دادن فرصت ها و بی توجهی به مطالبات اجتماعی و فرهنگی شروندان یک جامعه ، به همین دلیل مشارکت در تلاش های اجتماعی یک ضرورت است. 


بدون کمک مردم، حفاظت از کاوش‌ها محال است


بدون کمک مردم، حفاظت از کاوش‌ها محال است



گفت و گو با محمد ابراهیم زارعی، مدیر گروه باستان شناسی دانشگاه بو علی سینا

http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=107987&Serv=13&SGr=49


یکی از مشکلاتی که در باستان‌شناسی کشور وجود دارد، حفاظت از مناطق کاوش شده است. 
بیشتر تپه‌ها و مناطق کاوش شده، پس از بررسی به حال خود رها و در بیشتر موارد به محلی برای 
حفاری‌های غیر مجاز تبدیل شده است. برای بررسی این موضوع با «محمد ابراهیم‌ زارعی»، 
باستان‌شناس و مدیر گروه باستان‌شناسی دانشگاه بوعلی سینا گفت‌ و گو داشتیم


به نظر شما برای حفاظت از مناطقی که پیشتر حفاری شده است، چه راهکارهایی وجود دارد ؟
کاوش­های ما به چند دسته تقسیم می­شود؛ یک دسته کاوش­هایی است که در نتیجه انجام پروژه­های عمرانی کشور مانند جاده‌کشی، به آن برخورد می­کنند و از سازمان میراث فرهنگی خواسته­ می­شود، در آن ناحیه کاوش­هایی صورت گیرد. دسته دیگر کاوش­ها نیز ممکن است در راستای همین ساخت و سازها انجام بپذیرد، چنانکه ممکن است در طی یک پروژه آثاری به زیر آب رفته یا از بین برود. این کاوش­ها در نتیجه پروژه مطالعاتی سدهایی است که در کشور اجرا می­شود که تعداد زیادی از کاوش­ها در حوضه آبگیر سدها انجام می­گیرد. زیرا ممکن است با آب­گیری سد این آثار به زیر آب برود.
 
دسته دیگر از کاوش­ها بر اساس سوال، طرح مسئله و فرضیه صورت می­گیرد. تعداد این کاوش­ها چندان زیاد نیست. مثلا ما سوالاتی داریم که باید به آنها پاسخ داده شود و به این منظور ناچار باید به جستجو و کاوش پرداخت. برای انجام چنین کاری اعتباری در نظر گرفته می­شود. اعتباراتی هم برای این که ما آثار را از زیر خاک درآوریم تخصیص می­یابد. باید دید این آثار در چه سطحی است؟ چه حدودی را در برمی­گیرد؟ در این حدود تا چه حد امکان کاوش وجود دارد؟ پس از کاوش تا چه اندازه به فکر حفاظت از این اشیاء هستیم؟
 
از همه مهمتر، حفاظت است. درباره سدها، تنها در دو - سه حالت است که امکان حفاظت وجود دارد چرا که در حال رفتن به زیر آب است. البته می­خواهم بگویم حتی اگر پس از کاوش و آب­گیری سد متوجه آثاری شدیم که آثاری به زیر آب رفته، ممکن است 200-300 سال آینده در کشوراتفاقاتی بیافتد و بتوانند این آثار را سالم از زیر آب بیرون آورده و نگهداری کنند. بنابراین باید آن را هم به نوعی محافظت کنیم، یعنی اگر خاکی برداشتیم و ترانشه ایجاد کردیم، مجددا پس از ثبت و ضبط دقیق گزارش روی آن را بپوشانیم و خاک را سرجایش بریزیم.
 
 حرف من گزینه سوم است.به قول شما پرسش و فرضیه­ای هست. ما باید در نظر داشته باشیم که پس از کاوش باید مشخص کنیم، چقدر کاوش کردیم؟ چقدر هزینه کاوش است؟ چقدر هزینه حفاظت است؟ از چه سیستم حفاظتی استفاده می­کنیم؟ مثلا در زمینه حفاظت یک روش داریم که می­توان سازه را کاهگل کرد. یا برای حفاظت از شیوه­های سنتی استفاده کرده و روی دیوارها را متناسب با نواع مصالح آن، دیوار را اندود کنیم. پیش از زدن کاهگل باید از لایه­های دیگری نیز استفاده کرد. پرسش من این است که آیا این اتفاق در کاوش های ما می­افتد؟
 
منظورتان از لایه­های دیگر چیست؟
 
 مثلا خاک یا لایه نرم دیگری که به دیوار آسیب نزند.
اگر دیوار ما آجری یا خشتی باشد، آسیب نمی­زند. ما نمی­توانیم روی یک دیوار عمودی خاک بریزیم چون آن را نمی­پوشاند. می­توان از گونی یا پلاستیک استفاده کرد اگرچه پلاستیک هم چندان مناسب نیست. می­توان از گونی استفاده کرد و سپس روی آن را کاهگل زد. نگهداشتن سطح عمودی بسیار دشوار است و گرنه روی سطح افقی دیوار می­توان این کار را انجام داد. اما مناسب‌ترین چیزی که فعلا می­توان در کاوش­ها از آن استفاده کرد، همین کاهگل است. اما همین کاهگل هم زمانی کارساز است که یک حفاظ هم برای آن در نظر بگیریم. یا اینکه اگر واقعا امکان حفاظت وجود ندارد، پس از کاهگل کردن روی آن گونی پلاستیکی گذاشته و با خاک بپوشانید. اگر نمی­توان آن را زیر یک سقف مناسب گذاشت بهترین راه حل همین است.
 
اگر آن ترانشه برای بازیدید مناسب باشد و نگاه کردن به آن اطلاعاتی به بازدید کننده بدهد، بهتر است بودجه­ای برای مسقف کردن آن اختصاص داده شود. مانند کاری که در بخش­هایی از هگمتانه صورت گرفته است با وجودی که خیلی ابتدایی است توانسته معماری آن را نجات دهد. بنابر این اگر ما بتوانیم این کار را به صورت مناسب­تری انجام دهیم یک اثر را برای مدت طولانی می­توانیم حفظ کنیم و برای بازدید عموم از آن استفاده کنیم. شاید گزارش­های تخصصی باستان­شناسی را 50 نفر ببینند ولی چنین آثاری را گردشگران بسیاری مشاهده خواهند کرد و بازخورد زیادی دارد.
 
اما همین کار نیز شرایط ویژه­ای دارد؛ بازدید کننده­گان از چه فاصله­ای می­توانند اثر را ببینند و روی آن بروند؟ چگونه باید این اثر را مسقف کرد؟ حفاظت آن باید مداوم باشد. نکته مهم­تر این است که ما بتوانیم آن را به خوبی معرفی کنیم.مثلا نقشه کاملی از آن را به بازدیدکننده نشان دهیم تا کسی که اثر را می­بیند بداند که با یک اثر معماری با این ساختار رو به رو است.
 
مسئله­ای که با آن روبه رو هستیم این است که از تخت جمشید و تخت سلیمان تا تپه هگمتانه و تپه پیسا، باستان­شناسی یک پروژه را گرفته و کاوش­هایی را انجام داده و پس از مدتی اثر را به حال خود رها کرده­اند، نمونه­اش کاوش­های تپه پیسا است که عشایر در اوایل بهار روی آن چادر می­زنند یا هگمتانه که ترانشه­های آن پر از آب می­شد یا حریم آن را آتش می­زنند. البته این مسائل در همه مناطق وجود دارد ولی در اینجا وقتی از باستان­شناس سوال می­پرسی، او به نهاد متولی یعنی میراث فرهنگی ارجاع می­دهد، میراث فرهنگی به کارشناس میراث و کارشناس به باستان شناس. این درحالی است که وقتی کار کاوش به پایان رسید باید فکری به حال آن کرد. این فاصله را چگونه می­توان پر کرد؟
ببینید کسی که طرح را ارائه می­دهد و می­گوید من در اینجا می­خواهم کاوش انجام دهم، باید فکر حفاظتش را هم بکند. اما اگر باستان­شناس این توانایی را ندارد و میراث فرهنگی هم برای حفاظت از آن کاری نمی­کند، بهتر است کاوش چندان گسترده نباشد. اگر امکان حفاظت نیست بهتر است اصلا کاوشی صورت نگیرد. چون یکی از بحث­های مهم در کار ما این است که باید کاوش­هایمان هدفمند و هدفدار باشد. که گاه نادیده گرفته می­شود. سازمان متولی باید از باستان­شناس بخواهد که بخشی از بودجه را به حفاظت اختصاص دهد. یا دست­کم روی آن را بپوشاند تا باد و باران به اثر آسیب نزند. در غیر این صورت نباید اجازه کاوش داده شود. زیرا اگر اثری زیر خاک بماند، امکان سالم ماندش بیشتر از این است که مثلا دیوار 5-6 هزار ساله را از زیز خاک بیرون بیاورند و به حال خود رها کنند تا باد و باران آن را تخریب کند.
 
بنابراین کاوشگر و متولیان امر باید باهم هماهنگ باشند. ناظر و هدایت­کننده طرح که سازمان میراث فرهنگی است، پژوهشکده و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی هست، شعبه­های استانی سازمان هست که باید به توافق برسند که چه مقدار کاوش انجام شود؟ کجا این کاوش­ها صورت گیرد؟ هدف از این کاوش چیست؟ آیا سوال و فرضیات ما مناسب است یا تنها می­خواهیم چند نفر این اثر را ببینند؟
 
باید جلوی کاوش­های اضافی گرفته شود. کاوش­هایمان باید هدفمند، بابرنامه و محدود باشد. باید تا آنجا که ممکن است با کاوش­های میدانی مشکل را حل کنیم. ولی اگر لازم باشد کاوش­ها را در سطح گسترده­تر انجام دهیم تا بافت جایی را مشخص کنیم، در این حالت بیش از هرچیز باید به فکر حفاطتش باشیم. باید برنامه حفاظتی این را از پیش تعیین کنیم تا پیش از فصل سرما و رسیدن برف و باران برای آن سقفی در نظر گرفت. باید تمهیدی اندیشید که آب در درون این ترانشه­ها جمع نشود چون این بزرگترین اشتباه است.
 
این موارد در واقع برای آینده است. مسئله ما این است که خیلی از کاوش­های انجام شده در حال تخریب است که ظاهرا برای این کار بودجه­ای هم در نظر گرفته نشده است. چندیست استفاده از نهادهای خصوصی مطرح شده است­، مثلا شرکتی برای تبلیغ محصولاتش محوطه­ای را پوشش شیشه­ای بزند یا اینکه داربست­های جدیدی را با نظارت میراث بزند و خودش هیچ بهره­ای جز کار تبلیغاتی از آن نبرد. به نطر شما این راهکارها تا چه اندازه می­تواند مفید باشد؟
در حال حاضر، پاسخ گفتن به این سوال خیلی دشوار است. این تنها یک پیشنهاد است که باید به صورت طرح در آید و یک نمونه عینی هم معرفی کند. در یک کارگروه تخصصی، برنامه­ای مدون برای آن در نظر گرفته و بررسی کنند و متخصصان نظر دهند که آیا این کار مناسب است یا خیر؟ در میراث فرهنگی کمیته فنی وجود دارد که می­تواند درباره کارایی طرح نظر دهد.
 
خود میراث فرهنگی در شرایط فعلی با هزینه کمتر چه می­تواند بکند؟ برخی کارهای گذشته و حال چندان توجیه منطقی ندارد و فاجعه است. به نظر می­رسد باید بودجه­ای برای حفاظت از آن­ها در نظر گرفته شود. این حفاظت دو راه دارد. اگر جایی را باز کردیم و برای بازید عموم مناسب بود مسقف کنیم ولی اگر جایی بود که کسی آن را نمی­بیند، پس از اتمام کار نقشه­برداری کرده و پس از ثبت و ضبط، روی آن را بپوشانیم تا حفظ شود. آثاری در حال تخریب و نابودی است که مستندات اصلی ما هستند و ما باید در جهت حفظ و نگهداری آن از روش­های درستی استفاده کنیم. البته برای این روش­های حفاظتی هم باید طرح داشته باشیم و از مصالح متناسب با منطقه استفاده کنیم.
 
  بیشتر تپه­های باستانی پس از کاوش رها شده و به مرکزی برای حفاری­های غیر مجاز تبدیل شده است. گاهی به جای یگان حفاظت از نیروی انتظامی استفاده می­شود. برای حفظ این آثار علاوه بر موارد فنی که گفتید چه تعداد نیروی انسانی نیاز است که میراث فرهنگی می­تواند تامین کند؟
تا زمانی که مردم از نظر فرهنگی به این آگاهی نرسند که خودشان باید میراث گذشتگانشان را حفظ کنند، محال است، بتوانیم کاری کنیم. تصور کنید همدان 2000 اثر دارد شاید 500تا از این آثار بنا است و 1500تا تپه، اگر بخواهیم برای این 1500 اثر محافظ بگذاریم در سه شیفت سه نفر باید بگذاریم که می­شود 4500 نفر. این اصلا امکان­پذیر نیست. به نظر من بهترین راه، ورود مردم به این عرصه است. زمانی انجمن­های دوستدار میراث فرهنگی وجود داشت که نمی‌دانم چه بر سرشان آمد؟ اگر دوباره این انجمن­ها احیا و فعال شوند، از شوراهای شهر و روستا استفاده شود، بهترین راه کمک به میراث فرهنگی NGO ها هستند. این سازمان­های مردم نهاد می­توانند به مردم آگاهی دهند تا مردم خودشان از این آثار محافظت کنند. مثلا اگر در یک روستا که تپه­ای تاریخی دارد، ده نفر عضو انجمن داشته باشیم که کارت فعالیت در انجمن دارند بدون چشمداشت مالی از آن اثر محافظت می­کند و سالیانه کتاب یا بوشوری که به آگاهی بیشترش کمک می­کند در اختیار او قرار می­دهیم. این افراد با دانش و آگاهی خود می­توانند در نگهداری از آثار تاریخی و جلوگیری از حفاری غیرمجاز یا تخریب بسیار مفید باشند. درغیر این صورت ما بیش از یک میلیون نیروی کار می­خواهیم که این اصلا برای دولت امکان­پذیر نیست.
نه در این شرایط که در هر موقعیتی هم، با ایده­آل‌ترین دولت و ایده­آل ترین درآمد هم به صرفه نیست که چنین کاری صورت گیرد. پس بهترین کار این است که ما از وجود خود مردم و انجمن­های مردم نهاد که از گذشته وجود داشته­ استفاده کنیم. میراث فرهنگی که در سال­های گذشته اساسنامه­ای هم برای تشکیل انجمن داشت. می­­توان این انجمن­ها را احیا کرد چراکه کارایی آنها بیش از کل گارد میراث فرهنگی و گارد پاسداران میراث فرهنگی است. تعداد آثار بسیار زیاد است و تعداد نیروهای حفاظت بسیار کم، از سوی دیگر با بگیر و ببند که کاری از پیش نمی­رود، باید ارزش این آثار را به مردم بفهمانیم. و به مردم یادآوری کنیم که اینها شناسنامه خودشان است که با دست خود از بین می­برند.
 حسین زندی
 

مسجدجامع قزوین را دریابید

مسجدجامع قزوین را دریابید
http://farheekhtegan.ir/fa/#news/3144?&_suid=138963962718404800560405889356


مشاور عالی سازمان میراث فرهنگی:
مسجدجامع قزوین را دریابید
 
حسین زندی 

اگر بگوییم شهر قزوین در حوزه مرمت بناها و بافت‌های تاریخی نمونه موفقی است پربیراه نگفته‌ایم اگر چه فاصله زیادی با استاندارد‌های جهانی دارد اما الگویی خاص در کشور به شمار می‌رود؛ چه از نظر تعداد و کمیت و حجم آثار مرمت‌شده و چه به لحاظ کیفیت در مقایسه با دیگر شهرها و چه حضور افرادی که در این شهر تاریخی به کاوش و باستان‌شناسی یا مرمت آثار و بناهای تاریخی پرداخته‌اند. با اینکه بخش بزرگی از بافت مجموعه سعدالسلطنه یا خیابان دولت و چهل‌ستون و... مرمت و بازسازی شده اما نمونه‌هایی از بناها همچنان بلاتکلیف است و جزو آثار در خطر محسوب می‌شود که اگر هرچه زودتر به دادش نرسند، نابود می‌شود. مسجدجامع نمونه‌ای از این آثار است که یکی از مناره‌های این مسجد تاریخی بر اثر سهل‌انگاری مسوولان سال گذشته در آتش سوخت. این مسجد به سبک چهارایوانی و به فرمان هارون‌الرشید و به سال ۱۹۲ هجری ساخته شده که در یورش مغولان به قزوین بخشی از آن (و ازجمله ایوان جنوبی) تخریب و در دوره‌های بعد تعمیر شد.
در همین رابطه با مهدی مجابی، یکی از بزرگان علم مرمت کشور و مشاور عالی سازمان میراث فرهنگی که از اهالی قزوین نیز است گفت‌وگویی کرده‌ایم که در پی می‌آید:

‌آنچه در قزوین مشاهده می‌شود نسبت به شهرهای دیگر ایران مثبت‌تر و قابل‌تامل‌تر است یعنی آنچه در سعدالسلطنه و دیگر بناها دیده می‌شود کار مهمی در مرمت است و این حجم مرمت و بازسازی را در دیگر نقاط ایران کمتر می‌بینیم. به نظر می‌رسد اتفاق‌های خوبی در زمینه مرمت افتاده اما مواردی وجود دارد که اورژانسی و ضرب‌الاجلی است. برای نمونه به مسجدجامع قزوین می‌توان اشاره کرد که وضعیت خوبی ندارد. به نظر شما درباره این اثر تاریخی چه کاری می‌توان کرد؟
مسجدجامع قزوین از بناهای درجه یک تاریخی ایران و بنای عظیمی است. این بنا از نظر فنی مشکلات زیادی دارد و باید گفت مرمت این پروژه سال‌هاست متوقف شده و این توقف مربوط به سال‌های اخیر نیست؛ در حالی که زمانی پروژه فعالی بود و گروه‌های مرمتی در آن فعالیت می‌کردند اما چند دهه است که مسکوت مانده. اما به نظر می‌رسد در این دوره جدید که در سازمان میراث فرهنگی شروع شده، توجه بیشتری به بناهای درجه یک شود یعنی به جای اینکه ما به بناهای درجه سه و چهار تاریخی اولویت دهیم باید بناهای درجه یک مانند مسجدجامع قزوین، مسجدجامع گلپایگان و اصفهان و مانند اینها را در اولویت مرمت بگذاریم و برای آنها اعتبار و بودجه در نظر گیریم. متاسفانه چندین دهه است کاری نکرده‌اند و صدمات خیلی خطرناکی بر این بناها وارد شده است.
‌عرض کردم انگار یک ضرب‌الاجلی لازم است برای این مورد به‌خصوص، قبلا هم غربی‌ها کار کرده‌اند، حال سوال من این است آیا لازم است برای نجات این بنای کم‌نظیر از متخصصان غربی استفاده شود؟
بله در سال‌های گذشته ایتالیایی‌ها در این مسجد کار کردند و بعد از اینکه آنها رفتند دیگر کاری انجام نشد. اما احتیاج به غربی‌ها نیست در ایران کارشناسانی داریم که می‌توانند از پس این پروژه‌ها برآیند ولی مساله مهم اعتبارات لازم است که در نظر بگیرند.
‌بحث اعتبار پیش آمد. به نظر می‌آید در حال حاضر شرایط جلب مشارکت‌های مردمی برای مرمت بناهای مذهبی تاریخی مثل مساجد آماده است. یعنی باورهای مذهبی مردم می‌تواند در جلب و جذب مشارکت عمومی مفید باشد. پیشنهاد و نظرتان در این باره چیست؟
بله می‌توان استفاده کرد، اما متاسفانه این مسجد از آن بهره‌ای نبرده است. پیشنهاد ما این است که هرچه زودتر به وضعیت مسجدجامع قزوین رسیدگی و از همه موارد و مشارکت‌ها استفاده شود. اداره امور مساجد، سازمان میراث فرهنگی، شهرداری و مردم همه باید متوجه باشند که اولویت با این مسجد است.
‌یعنی می‌توان از گفته‌های شما نتیجه گرفت که نمونه موفقی از مشارکت‌های مردمی در این پروژه اتفاق بیفتد؟
بله می‌تواند اتفاق بیفتد. این پروژه‌ای خوب است اما متاسفانه دچار این بدشانسی شده است.
‌من سوال اول را که کلیشه‌ای‌تر است همیشه آخر می‌پرسم. وضعیت مرمتی شهر قزوین را چطور می‌بینید؟
پیش از این قزوین یکی از کانون‌های مرمت بناهای تاریخی ایران بود اما به دلیلی که من نمی‌دانم این کانون بودن و مرکزیت را از دست داده اما در حال حاضر نمی‌توانیم بگوییم که یکی از کانون‌های موفق مرمت در ایران است.
‌برای بازیابی و اینکه دوباره این اتفاق بیفتد چه کار می‌توان کرد؟
حتما می‌شود تنها تلاش و همت می‌خواهد.
‌در این شهر بزرگان و نام‌آورانی ازجمله زنده‌یاد دکتر پرویز ورجاوند کار کرده‌اند، حضور این افراد چه نقشی در باستان‌شناسی و مرمت شهر قزوین داشته و دارد؟
همان جایگاه که اشاره شد از تاثیر این بزرگان بوده و حتما امروز هم می‌توان به آن نقش رسید. ما امیدواریم در دوره جدید میراث فرهنگی این اتفاق بیفتد و قزوین جایگاه خود را به دست بیاورد.  

شهرداری پرونده خانه زرنگار قزوین را به کمیسیون ماده 100 فرستاد

شهرداری پرونده خانه زرنگار قزوین را به کمیسیون ماده 100 فرستاد

خانه های تاریخی قربانی مصوبه های نهادهای دولتی

حسین زندی- به گفته یکی از مالکان خانه ، خانواده زرنگار 12 سال برای مرمت این خانه زمان صرف کرده اند و تمام هزینه های مرمت بدون کمک از سازمان میراث و به صورت شخصی صورت گرفته است. اما به تازگی شهرداری قزوین پرونده این خانه را به جرم نوسازی به کمیسیون ماده 100 فرستاده است وبا ابلاغ بخشنامه در خواست جریمه کرده است.

خانه تاریخی زرنگار قزوین  در خیابان مولوی انتهای کوچه یخچال واقع شده است که گفته می شود مربوط به اواخر زندیه و اوایل دوره قاجاریه است. خانواده زرنگار سه نسل است که در این خانه منحصر به فرد ساکن هستند. این بنا 970 متر مساحت دارد و دارای دو حیاط اندرونی بیرونی است ومساحت  حیاط بیرونی 650 مترمربع است و تنها خانه سه طبقه گودال باغچه ای قزوین به شمار می آید . کسی که وارد حیاط می شود با یک بنای یک طبقه روبرو می شود اما در واقع دو طبقه آن در زیر زمین قرار گرفته است. در طراحی داخلی بنا  کتیبه ها و آثار گره چینی نفیسی به کار رفته که به ... این عمارت افزوده است .این بنا به شماره 30237 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

بابک زرنگار می گوید: این خانه طبق وصیت نامه  جدم  مرحوم لطف ا... زرنگار به تنها فرزندش عباس واگذار می شود  و در وصیت نامه بارها تاکید می کند که این خانه متعلق به فرزندم است . پدرم  به خاطر وظیفه و حس تعلق هیچوقت این خانه را نفروخت و به همین دلیل و ادای دین اقدام به مرمت خانه کرد و معتقد است این اثر باید حفظ شود از جمله افرادی بود که داوطلبانه اقدام به ثبت خانه کرد.

 زرنگار می گوید: مرمت  خانه از سال 1378 آغاز شد و 12 سال زمان برد  ،کاملا با هزینه شخصی و با نظرات کارشناسان میراث به خصوص توجه و حمایت مدیریت وقت مهندس محمد زاده  انجام شد.ما مستندات زیادی داریم که با اجازه اداره میراث فرهنگی قزوین اقدام به باز سازی خانه کرده ایم و حتا یک سانتی متر اضافه بنا نداریم که مشمول جریمه بشویم .حال یا از ضعف اداره  میراث است و یا از قدرت شهرداری  این خانه تاریخی تهدید به تخریب شده است.  ما حتا نامه نوشته ایم و از مراجع قانونی درخواست کرده ایم اگر کار غیر قانونی انجام داده ایم در سبزه میدان شهر مارا شلاق بزنند.

بابک زرنگار که خود کارشناس ارشد مرمت بناهای تاریخی است ادامه می دهد: سوء برداشتی وجود دارد که می گویند مالک  برای فرار از جریمه پیگیر پرونده است  در حالی که وقتی مالک یک خانه تاریخی 12 سال زمان برای مرمت یک بنای تاریخی صرف می کند و هزینه می کند نگران پول نیست ،مشکل جریمه نیست . نگرانی ما این است که این اقدام شهرداری فتح بابی شود و نقطه آغازی برای اینکه اگر شخص دیگری بخواهد مکانی را ثبت کند این  قبیل اقدام ها موجب انصراف و پشیمانی شود و مردم را از حفظ آثار تاریخی باز دارد.خانه زرنگار تنها نمونه ای از خانه های تاریخی شهر قزوین است و نباید عملکرد شهرداری باعث نگرانی مالکان شود باید از شهرداری پرسید اگر بنای تاریخی احتیاج به جریمه و عوارض نوسازی دارد چه خدماتی و چه سرویس و چه تشویقی در اختیار ما از طرف شهرداری قرار گرفته است؟

زرنگار در مورد دیگر اقدامات شهرداری در حوزه باغ ها و منابع طبیعی قزوین می گوید: قزوین تنها شهری است که در میان یک باغ بزرگ شکل گرفته است و تاریخ این باغ هارا به دوره ساسانیان نسبت می دهند زمین و باغ ما در روستای ناصر آباد مجاور شهرک دانش غرب قزوین قرارگرفته است.  تعدادی از درختانی که مادر باغ داریم قدمت 400 ساله دارند چرا ثبت نمی شوند.؟ امروز بیش از 300 هگتار از این باغ هارا شهرداری تملیک کرده است  وبا مصوبه شورای شهر وشهرداری تبدیل به مسکن خواهد شد.300 هکتار زمین زراعی که در سال دوبار کشت می شود. من باغدار هستم واگر زمین های من کاربری مسکونی پیدا کند باید خوشحال شوم چون چندبرابر سود خواهم برد و ارزش زمین هایم ده چندان می شود اما مگر ما چقدر باغ و زمین داریم؟ به جای ثبت کردن این باغ ها را ویران می کنند .